Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
obsecration
U
دعا یا مناجاتی که با کلمه byیعنی بحف اغاز میگرد د لابه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kyrie
U
دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
alliteration
U
اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
the earth rotates arounditself
U
زمین گرد خود میگرد د
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
plicated
U
لابه لا
impetration
U
لابه
adjure
U
لابه کردن
adjuration
U
لابه التماس
impetratory
U
لابه امیز
impetrative
U
لابه امیز
entreat
U
لابه کردن استدعاکردن
entreated
U
لابه کردن استدعاکردن
entreating
U
لابه کردن استدعاکردن
entreats
U
لابه کردن استدعاکردن
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
pleads
U
لابه کردن عرضحال دادن
pleaded
U
لابه کردن عرضحال دادن
fawning
U
دم لابه سبزی پاک کنی
impetrate
U
با عجز و لابه بدست اوردن
plead
U
لابه کردن عرضحال دادن
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
least significant bit
U
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
U
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
dawns
U
اغاز اغاز شدن
dawning
U
اغاز اغاز شدن
dawned
U
اغاز اغاز شدن
dawn
U
اغاز اغاز شدن
worded
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug
U
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonym
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables
U
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
U
جزء کلمه مقطع کلمه
synonyms
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softer
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword
U
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softest
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
shifts
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
scratch line
U
خط اغاز
entranced
U
اغاز
onset
U
اغاز
entrance
U
اغاز
entrancing
U
اغاز
entrances
U
اغاز
beginning
U
اغاز
exordium
U
اغاز
authorship
U
اغاز
instep
U
اغاز
insteps
U
اغاز
kick-off
U
اغاز
commencement
U
اغاز
kick-offs
U
اغاز
primordium
U
اغاز
outset
U
اغاز
get away
U
اغاز
terminus a que
U
اغاز
initiation
U
اغاز
kick off
U
اغاز
origin
U
اغاز
beginnings
U
اغاز
initio
U
در اغاز
origins
U
اغاز
inception
U
اغاز
incipience or ency
U
اغاز
inchoation
U
اغاز
getaways
U
اغاز
getaway
U
اغاز
originationu
U
اغاز
jump off
U
اغاز
venue
U
اغاز
venues
U
اغاز
abinitio
U
از اغاز
initation
U
اغاز
push off
U
اغاز کردن
start of message
U
اغاز پیام
start of taxt
U
اغاز متن
initials
U
واقع در اغاز
self initiated
U
خود اغاز
at first
U
در اغاز کار
initialed
U
واقع در اغاز
inaugurate
U
اغاز کردن
start of heading
U
اغاز سرفصل
initialing
U
واقع در اغاز
initiates
U
اغاز کردن
initialling
U
واقع در اغاز
initiate
U
اغاز کردن
initiating
U
اغاز کردن
soft start
U
اغاز نرم
from a to izzard
U
از اغاز تا انجام
inchoate
U
اغاز کردن
som
U
اغاز پیام
start bit
U
بیت اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
inaugurated
U
اغاز کردن
debut
U
اغاز کار
debuts
U
اغاز کار
initiated
U
اغاز کردن
inaugurator
U
اغاز کننده
commencing
U
اغاز کردن
commence
U
اغاز کردن
jump off
U
اغاز حمله
commenced
U
اغاز کردن
commences
U
اغاز کردن
initial point
U
نقطه اغاز
incipit
U
شروع و اغاز
lead off
U
اغاز کردن
leadoff
U
اغاز ضربت
at the start
U
در اغاز کار
thru
U
از اغاز تاانتها
inaugurates
U
اغاز کردن
initial
U
واقع در اغاز
nodal point
U
نقطه اغاز
begins
U
اغاز شدن
begins
U
اغاز کردن
begin
U
اغاز شدن
introductive
U
اغاز کننده
inaugurating
U
اغاز کردن
begin
U
اغاز کردن
incept
U
اغاز کردن
launch
U
اغاز کردن
primes
U
درجه یک اغاز
primed
U
درجه یک اغاز
launched
U
اغاز کردن
prime
U
درجه یک اغاز
launching
U
اغاز کردن
to take to
U
اغاز نهادن
uppermost
U
از اغاز از ابتدا
birth
U
اغاز کردن
revivals
U
اغاز رونق
revival
U
اغاز رونق
alpha and omega
U
اغاز و فرجام
to push off
U
اغاز کردن
wire to wire
U
از اغاز تا فرجام
birth
U
اغاز زاد
alpha
U
اغاز شروع
alphas
U
اغاز شروع
births
U
اغاز کردن
launches
U
اغاز کردن
takeoff
U
اغاز پرش
births
U
اغاز زاد
takeoffs
U
اغاز پرش
guard line
U
خط اغاز مسابقه شمشیربازی
hajime
U
اغاز مبارزه کاراته
stage
U
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
set position
U
اماده در نقطه اغاز
aurora
U
سرخی شفق اغاز
originating
U
اغاز شدن یاکردن
grid start
U
حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
prefacing
U
اغاز پیش گفتار
preface
U
اغاز پیش گفتار
initial boiling point
U
نقطه اغاز جوشش
wire
U
خط اغاز یا پایان مسابقه
kick off
U
ضربه اغاز بازی
kickoff
U
ضربه اغاز بازی
wires
U
خط اغاز یا پایان مسابقه
jump the gum
U
خطا در اغاز پرش
prefaces
U
اغاز پیش گفتار
christmas tide
U
هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
prefaced
U
اغاز پیش گفتار
multilaunching
U
اغاز بکار چندتایی
new departure
U
اغاز رویه تازه
upfield
U
نقطه اغاز بازی
through
U
از اغاز تا انتها کاملا
to take arms
U
جنگ اغاز کردن
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
decadence
U
فساد اغاز ویرانی
exordial
U
مربوط به اغاز یا مقدمه
start bit
U
ذرهء اغاز نما
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
corrosive attack
U
اغاز و توسعه خورندگی
originates
U
اغاز شدن یاکردن
originated
U
اغاز شدن یاکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com