Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
his was granted
U
دعایش پذیرفته شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
his prayers was granted
U
دعایش مستجاب شد
received
U
پذیرفته
unquestioned
U
پذیرفته
accepted
U
پذیرفته
adopted
U
پذیرفته
agreed
U
پذیرفته
avowed
U
پذیرفته
taken
U
پذیرفته
agreed to
U
پذیرفته
admitted
U
پذیرفته شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
he was received to membership
U
بعضویت پذیرفته شد
to pass muster
U
پذیرفته شدن
to go down
U
پذیرفته شدن
approved
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
پذیرفته شده
inductee
U
استخدامی پذیرفته شده
slav accepted
U
اسلاو پذیرفته شده
slav declined
U
اسلاو پذیرفته نشده
acceptably
U
چنانچه پذیرفته شود
persona non grata
U
شخص پذیرفته نشده
administrative acceptees
U
پرسنل پذیرفته شده
accepted barbarism
U
غلط مشهور یا پذیرفته
to meet with a repulse
U
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
matriculated
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
to be called at the bar
U
به سمت وکالت پذیرفته شدن
matriculates
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
queen's gambit declined
U
گامبی وزیر پذیرفته نشده
queen's gambit accepted
U
گامبی وزیر پذیرفته شده
king's gambit declined
U
گامبی شاه پذیرفته نشده
matriculating
U
در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
naturalizing
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
asylee
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
a bitter pill to swallow
<idiom>
U
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
person entitled to asylum
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker
U
پناهنده سیاسی
[که درخواستش را پذیرفته باشند]
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
Nothing can excuse such impoliteness.
U
هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
specification
U
کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
non matriculated
U
دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
alekhine's variation
U
واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
approval
U
متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval
U
توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
tabling
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
parity
U
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
affirmative
سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
CMIP
U
پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
postulate
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com