English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
legitimacy claims U دعاوی حقه دعویهای درست یا قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
valid U قانونی درست
to inure U قانونی درست شدن
to take effect U قانونی درست شدن
to come into operation U قانونی درست شدن
to go into effect U قانونی درست شدن
take effect <idiom> U قانونی درست شدن
legitimacy claims U دعاوی بر حق
attorney U وکیل دعاوی
counselling U وکیل دعاوی
counselled U وکیل دعاوی
counseled U وکیل دعاوی
righful claims U دعاوی حقه
legitimate claims U دعاوی حقه
counsel U وکیل دعاوی
barristers U وکیل دعاوی
attorneys U وکیل دعاوی
trade disputes U دعاوی تجارتی
attorney at law U وکیل دعاوی
attorney at low U وکیل دعاوی
attorneyship U وکالت دعاوی
f.claims U دعاوی خیالی
rightful claims U دعاوی حقه
preferent claims U دعاوی مقدم
capital suits U دعاوی مهمه
barrister U وکیل دعاوی
counsels U وکیل دعاوی
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
QCs U مخفف وکیل دعاوی
QC U مخفف وکیل دعاوی
small claims court U دادگاه دعاوی کوچک
limitation of actions U مرور زمان دعاوی
go to the bar U وکالت کردن در دعاوی
docketed U دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketing U دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docket U دفتر ثبت دعاوی حقوقی
dockets U دفتر ثبت دعاوی حقوقی
u. claims U دعاوی غیر مشروع یا ناحق
iran u.s. claims tribunal U دیوان دعاوی ایران و امریکا
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
court of record U دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
terming U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
barristers U وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister U وکیل مشاور وکیل دعاوی
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
medical jurisprudence U طب قانونی
constitutional U قانونی
legal medicine U طب قانونی
regulars U قانونی
regular U قانونی
de jur U حق قانونی
de jure U قانونی
legal U قانونی
standards U قانونی
normative U قانونی
formal U قانونی
forensic medicine U طب قانونی
standard U قانونی
dejure U حق قانونی
copyrights U حق قانونی
legiskative U قانونی
copyright U حق قانونی
of age <idiom> U سن قانونی
licit U قانونی
illegality U بی قانونی
official U قانونی
legit U قانونی
lawlessness U بی قانونی
lawless U بی قانونی
statutory law U قانونی
lawful U قانونی
statutory U قانونی
canonical U قانونی
anarchy U بی قانونی
wife's equity U حق قانونی زن
standard U مقرر قانونی
juridical U قانونی شرعی
validating U قانونی شناختن
jurisdication U اختیار قانونی
heir at law U وارث قانونی
lawfulness U قانونی بودن
illegal U غیر قانونی
validates U قانونی شناختن
forensic medicine U پزشکی قانونی
assignment U انتقال قانونی
assignments U انتقال قانونی
legitimized U قانونی کردن
forensic psychology U روانشناسی قانونی
validate U قانونی شناختن
forensic psychiatry U روانپزشکی قانونی
standard U نمونه قانونی
judicial arbitrator U داور قانونی
validated U قانونی شناختن
standards U مقرر قانونی
forced sale U فروش قانونی
prosecutors U تعقیب قانونی
action at low U اقدام قانونی
assize U نرخ قانونی
statutory U قانونی مقرر
posse U قدرت قانونی
barrister at law U وکیل قانونی
posses U قدرت قانونی
prosecutor U تعقیب قانونی
legal tender U پول قانونی
impedimenta U موانع قانونی
underage U کمتراز سن قانونی
legitimate U برحق قانونی
unlawful U غیر قانونی
false U غیر قانونی
legitimates U برحق قانونی
legitimating U برحق قانونی
cognizance U اخطار قانونی
statutes U احکام قانونی
legitimated U برحق قانونی
debt of record U دین قانونی
jurisdiction U اختیار قانونی
warrant U اجازه قانونی
norms U اصل قانونی
norm U اصل قانونی
standards U نمونه قانونی
fishing expedition U بازپرسی قانونی
warranted U اجازه قانونی
warranting U اجازه قانونی
distresses U ضبط قانونی
distress U ضبط قانونی
constructive notice U ابلاغ قانونی
constructive service U ابلاغ قانونی
statute U احکام قانونی
covenant in low U شرط قانونی
de jure recognition U شناسایی قانونی
warrants U اجازه قانونی
lawless U غیر قانونی
legal reserves U ذخایر قانونی
medical examiner U پزشک قانونی
medical jurisprudence U پزشکی قانونی
medico legal examiner U پزشک قانونی
member's bill U طرح قانونی
sign over <idiom> U بطور قانونی
medical examiner U طبیب قانونی
coroner U طبیب قانونی
coroners U طبیب قانونی
moratoriums U مهلت قانونی
nomocracy U حکومت قانونی
moratorium U مهلت قانونی
legalization U قانونی کردن
legitimate excuse U عذر قانونی
legitimizing U قانونی کردن
presumption juris et de jure U اماره قانونی
legitimizes U قانونی کردن
age of consent U سن قانونی دختر
s.i U اسناد قانونی
use age U عمر قانونی
short life U با عمر قانونی کم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com