English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blunder U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
incommode U دست پاچه کردن
confuses U دست پاچه کردن
disconcert U دست پاچه کردن
overwhelms U دست پاچه کردن
disconcerted U دست پاچه کردن
overwhelmed U دست پاچه کردن
embarrass U دست پاچه کردن
disconcerts U دست پاچه کردن
embarrasses U دست پاچه کردن
to put out of countenance U دست پاچه کردن
overwhelm U دست پاچه کردن
confuse U دست پاچه کردن
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
flustering U دست پاچه کردن عصبانی کردن
flustered U دست پاچه کردن عصبانی کردن
flusters U دست پاچه کردن عصبانی کردن
fluster U دست پاچه کردن عصبانی کردن
brattle U صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
to overload someone [with something] U کسی را [با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص] دست پاچه کردن
churned U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churns U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
churn U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
mingles U مخلوط کردن
intermeddle U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
puddle U مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
mixing U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
confect U مخلوط کردن
mell U مخلوط کردن
interlard U مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن
intermingle U با هم مخلوط کردن
intermingled U با هم مخلوط کردن
intermingles U با هم مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
admix U مخلوط کردن
melt U مخلوط کردن
melts U مخلوط کردن
hash U مخلوط کردن
commix U مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن
syncrasy U مخلوط کردن
temper U مخلوط کردن مزاج
mix U مخلوط کردن ترکیب
tempered U مخلوط کردن مزاج
shuffle U بهم مخلوط کردن
souse U با ترشی مخلوط کردن
mixes U امیختن مخلوط کردن
etherize U بااتر مخلوط کردن
tempers U مخلوط کردن مزاج
mix U امیختن مخلوط کردن
ethylate U بااتیل مخلوط کردن
cross loading U مخلوط کردن بارها
shuffled U بهم مخلوط کردن
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
shuffling U بهم مخلوط کردن
shuffles U بهم مخلوط کردن
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
brandy U با کنیاک مخلوط کردن
agitation U مخلوط کردن اشفتگی
burden U مخلوط کردن بار
brandies U با کنیاک مخلوط کردن
mixes U مخلوط کردن ترکیب
commingle U بهم مخلوط کردن
burdens U مخلوط کردن بار
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
platinize U با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
dry ginger U نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
ming U ذکر کردن مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
trotters U پاچه
leg U پا پاچه
legs U پا پاچه
trotter U پاچه
foot U پاچه
gamb U پاچه جلو
forelegs U پاچه جلو
gambe U پاچه جلو
sheep's feet U پاچه گوسفند
panic-stricken U دست پاچه
legs U پاچه شلوار
foreleg U پاچه جلو
leg U پاچه شلوار
pettitoes U پاچه خوک
neat'sfoot U پاچه گاو
stumped U دست پاچه شدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
stumps U دست پاچه شدن
bash U دست پاچه نمودن
bashed U دست پاچه نمودن
bashes U دست پاچه نمودن
to lose one's nerves U دست پاچه شدن
sheep foot roller U غلطک پاچه بزی
stumping U دست پاچه شدن
baffler U دست پاچه کننده
neat'sfoot oil U روغن پاچه گاو
stump U دست پاچه شدن
flustration U دست پاچه سازی
to get excited U دست پاچه شدن
hasty U دست پاچه تند
tampering U غلطک پاچه بزی
bashing U دست پاچه نمودن
keep cold U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
lose one's head <idiom> U دست پاچه شدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
To lose onehead . To get into a panic. U دست پاچه شدن
double hammer-beam U تیر پاچه بند
double hammer-beam U دستک پاچه بند
keep one's head U دست پاچه نشدن
panic stricken U دست پاچه بی جهت سراسیمه
confused U سر در گم دست پاچه مات و مبهوت
haste makes waste U ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
have egg on one's face <idiom> U خجالت ودست پاچه شدن
hammer beam U تیر یا دستک پاچه بند
panic struck U دست پاچه بی جهت سراسیمه
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
abash U خجالت دادن دست پاچه نمودن
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
admixtion U مخلوط
mixed U مخلوط
blends U مخلوط
admixture U مخلوط
blenders U مخلوط کن
confused U مخلوط
blent U مخلوط شد
mixer U مخلوط کن
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
blend U مخلوط
macedoine U مخلوط
blender U مخلوط کن
mixers U مخلوط کن
mixtures U مخلوط
mixture U مخلوط
blending U مخلوط
composite U مخلوط
compost U مخلوط
hash U مخلوط
blent U مخلوط کرد
gas mixture U مخلوط گاز
immiscible U مخلوط نشدنی
mixed crystal U کریستال مخلوط
laudanum U مخلوط افیون
staff U مخلوط سیمان و گچ
mixes U مخلوط ترکیبی
mixture control U کنترل مخلوط
hot mixer U مخلوط کننده
blends U مخلوط امیختگی
powder mixer U گرد مخلوط کن
staffed U مخلوط سیمان و گچ
intercarrier beat U زنه مخلوط
weak mixture U مخلوط ضعیف
terpenoid U مخلوط باترپن
concrete mix U مخلوط بتن
blend U مخلوط امیختگی
mixed gas U گاز مخلوط
duplex pressure proportioner U مخلوط کن دو فشاری
mixed glue U چسب مخلوط
mixed semiconductor U نیمرسانای مخلوط
melange U مخلوط امیختگی
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
proportioner U مخلوط کن شیمیایی
homogeneous mixture U مخلوط همگن
intercarrier buzz U وزوز مخلوط
staffs U مخلوط سیمان و گچ
ternary mixture U مخلوط سه تایی
azeotropic mixture U مخلوط ازئوتروپ
miscible U مخلوط شدنی
mix U امیزه مخلوط
rich mix U مخلوط پر مایه
pug mill U اسیای گل مخلوط کن
mix U مخلوط ترکیبی
cryogen U مخلوط سرمازا
porridge U چیز مخلوط
mixture U بتن مخلوط کن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com