English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deep hole boring machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
deep hole drilling machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deep hole drilling U سوراخ عمیق
deep hole boring U سوراخ عمیق
cylinder block boring machine U دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
deep U عمیق
deep rooted U عمیق
deepest U عمیق
deeper U عمیق
fathomless U عمیق
profound U عمیق
heartstrings U احساسات عمیق
channeling U قسمت عمیق اب
in-depth U دقیق و عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
pit type furnace U کوره عمیق
channels U قسمت عمیق اب
channelled U قسمت عمیق اب
deep well U چاه عمیق
deep targets U هدفهای عمیق
deep drawing U کشش عمیق
deep fording U عبور از اب عمیق
depth charges U خرج عمیق
channel U قسمت عمیق اب
depth charge U خرج عمیق
deep percolation U نفوذ عمیق
channeled U قسمت عمیق اب
crevasses U شکاف عمیق
inhalation U نفس عمیق
suspiration U نفس عمیق
advance cracking U ترکهای عمیق
profoundly U بطور عمیق
sopor U خواب عمیق
grand opera U اپرای عمیق
abysm U بسیار عمیق
soaking pit U کوره عمیق
canyons U دره عمیق
willie waught U جرعه عمیق
recondite U عمیق پیچیده
midnight U دل شب تاریکی عمیق
canyon U دره عمیق
abysses U بسیار عمیق
crevasse U شکاف عمیق
abyss U بسیار عمیق
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
diving well U قسمت عمیق استخر
ravines U دره تنگ و عمیق
pit type furnace U کوره نوع عمیق
ravine U دره تنگ و عمیق
deep sleep U خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] U خواب عمیق [روانشناسی]
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
pit furnace crane U جراثقال کوره عمیق
psychognosis U مطالعه عمیق روانی
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
To take a deep breath . U نفس عمیق کشیدن
steep U دارای شیب عمیق
deep supporting fire U اتش پشتیبانی عمیق
canon U دره عمیق وباریک
ebb tide U جریان جذر عمیق
canons U دره عمیق وباریک
clunk U صدای عمیق و تو خالی
bathyal U مربوط به دریای عمیق
clunks U صدای عمیق و تو خالی
subsoil U شخم عمیق زدن
subsoil ploughing U شخم گود یا عمیق
steepest U دارای شیب عمیق
suspire U نفس عمیق کشیدن
deep fording U عبوراز پایاب عمیق
deep charge U خرج عمیق دریایی
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
reconditely U بطور پوشیده یا عمیق
grids U دریچه سوراخ سوراخ
cancellous U سوراخ سوراخ اسفنجی
grid U دریچه سوراخ سوراخ
cancellate U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated U سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block U قالب سوراخ سوراخ
millepore U مرجان سوراخ سوراخ
riddles U سوراخ سوراخ کردن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
deep minefield U میدان مین عمیق زیرابی
tarn U دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
plunge U گودال عمیق سرازیری تند
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
plunges U گودال عمیق سرازیری تند
plunged U گودال عمیق سرازیری تند
bore hole pump U تلمبه توربینی چاه عمیق
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
ruts U جای چرخ عمیق روی شوسه
rut U جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
hungry U [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
broaches U سوراخ کن
orifices U سوراخ
outages U سوراخ
lace U پر از سوراخ
broached U سوراخ کن
broach U سوراخ کن
holing U سوراخ
broaching U سوراخ کن
orifice U سوراخ
laces U پر از سوراخ
loops U سوراخ
slot U سوراخ
eyelet U سوراخ
eyelets U سوراخ
waterholes U سوراخ
pecker U سوراخ کن
leak U سوراخ
leaked U سوراخ
leaks U سوراخ
boring U سوراخ
slotting U سوراخ
looped U سوراخ
loop U سوراخ
holes U سوراخ
holed U سوراخ
hole U سوراخ
tap U سوراخ
waterhole U سوراخ
tapped U سوراخ
tapping U سوراخ
punched U سوراخ کن
punches U سوراخ کن
slots U سوراخ
piercer U سوراخ کن
overtures U سوراخ
peep hole U سوراخ
punctulate U سوراخ سوراخ
awl U سوراخ کن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com