English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hand operated molding machine U دستگاه قالبریزی دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hand molding shop U قالبریزی دستی
hand molding U قالبریزی دستی
jar ram molding machine U دستگاه قالبریزی حرفهای
hand loom U دستگاه بافندگی دستی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
wand U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
loam molding U قالبریزی شنی
jar ramming method U روش ضربهای قالبریزی
dry sand molding U قالبریزی ماسهای خشک
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
left handedness U چپ دستی
portable U دستی
handier U دستی
three handed U سه دستی
hand made U دستی
handy U دستی
ready use U دم دستی
handiest U دستی
bellows U دم دستی
hand held U دستی
handmade U دستی
single-handed U یک دستی
levorotation U چپ دستی
manual U دستی
palmar U کف دستی
quern U اسیاب دستی
close fistedness U خشک دستی
smack U کف دستی زدن
nimble fingers U چابک دستی
manual ringing U زنگ دستی
manual skills U مهارتهای دستی
cold link U پیوند دستی
nattiness U زبر دستی
hand compaction U تراکم دستی
manula shifting U اتصال دستی
crank handle U اهرم دستی
bitstock U مته دستی
desk checking U بررسی دستی
portable instrument U سنجه دستی
carpenter's clamp U پیچ دستی
manual pinion shift U استارت دستی
portable receiver U رادیوی دستی
portable weir U سرریز دستی
post hole auger U مته دستی
hand knot U گره دستی
manual skill U مهارت دستی
paving beetle U تخماق دستی
manually U بصورت دستی
smacks U کف دستی زدن
bull horn U بلندگوی دستی
smacked U کف دستی زدن
manual override U القای دستی
mill file U سوهان دستی
submachinegun U مسلسل دستی
tin snips U قیچی دستی
handbag U کیف دستی
hang-gliding U گلایدر دستی
stick shift U دندهی دستی
stick shifts U دندهی دستی
sub-machine gun U مسلسل دستی
sub-machine gun U تیربار دستی
bungling U خام دستی
clumsiness U خام دستی
sub-machine guns U مسلسل دستی
sub-machine guns U تیربار دستی
inexperience U خام دستی
tommy gun U مسلسل دستی
egg beater همزن دستی
bungles U خام دستی
bungled U خام دستی
sideboard U میز دم دستی
sideboards U میز دم دستی
handbook U کتاب دستی
handbooks U کتاب دستی
handicraft U پیشه دستی
handicraft U صنعت دستی
handicraft U کار دستی
handicraft U هنر دستی
handcart U ارابه دستی
handcart U چرخ دستی
handcarts U چرخ دستی
bungle U خام دستی
manual focusing knob U دکمهزوم دستی
caning U چوب دستی
guns U تلمبه دستی
handcarts U ارابه دستی
concertina U ارغنون دستی
concertinaed U ارغنون دستی
concertinaing U ارغنون دستی
concertinas U ارغنون دستی
staff gauge U اشل دستی
adeptly U زبر دستی
adeptness U زبر دستی
side board U میز دم دستی
alggardness U کند دستی
right handedness U راست دستی
gun U تلمبه دستی
canes U چوب دستی
caned U چوب دستی
cane U چوب دستی
trial balloon <idiom> U یک دستی زدن
handicrafts U صنایع دستی
Jim Crow U ریل خم کن دستی
pushcart U ارابه دستی
pushcarts U ارابه دستی
handbags U کیف دستی
gimlet U مته دستی
gimlets U مته دستی
attache case U کیف دستی
hand cart U چرخ دستی
string hand U دستی که زه را می کشد
line hand U دستی که نخ را می کشد
hand reamer U کوبه دستی
hand receipt U رسید دستی
light fingers U چابک دستی
hand roller U غلطک دستی
dug well U چاه دستی
hand saw U اره دستی
hand organ U ارگ دستی
drawing hand U دستی که زه را می کشد
hand operated chuck U سه نظام دستی
gaucherie U خام دستی
made ground U خاک دستی
door bundle U بارهای دستی
long bow U کمان دستی
hand crane U بارانگیز دستی
hand cart U ارابه دستی
hand crane U جرثقیل دستی
hand augger U مته دستی
hand power winch U جراثقال دستی
hand tool U ابزار دستی
fly bill U اگهی دستی
fly sheet U اعلانات دستی
handlist U فهرست دستی
handsaw U اره دستی
handwheel U چرخ دستی
handwork U دستی دستکاری
hand cable winch U جراثقال دستی
push cart U چرخ دستی
fly bill U اعلان دستی
skill U چیره دستی
hand brake U ترمز دستی
hand torch U مشعل دستی
hand vise U گیره دستی
foozle U خام دستی
end table U میزکوچک دم دستی
handbell U زنگ دستی
handhold U گیره دستی
manual operation U عملیات دستی
handbills U اگهی دستی
handbill U اگهی دستی
manual control U کنترل دستی
hand held computer U کامپیوتر دستی
hand lade U پاتیل دستی
manual controller U نافم دستی
manual adjustment U تنطیم دستی
hand grenade U نارنجک دستی
hand lever U اهرم دستی
manual cutout U افتامات دستی
manual operation U عمل دستی
portable drill مته دستی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com