Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
receiver
U
دستگاه خوراک دهنده
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
Other Matches
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
feeders
U
خوراک دهنده
feeder
U
خوراک دهنده
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
receiver
U
جعبه خوراک دهنده
receivers
U
جعبه خوراک دهنده
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
jointer
U
دستگاه اتصال دهنده
magazine
U
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazines
U
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
episcope
U
دستگاه نشان دهنده تصاویر
voltage indicator
U
دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
frequency indicator
U
دستگاه نشان دهنده فرکانس
frequency discriminator
U
دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
audio response device
U
دستگاه جواب دهنده سمعی
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده امواج
air hose coupling
U
دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
gas indicator
U
دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
responsor
U
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
attitude indicator
U
دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
reverberation index
U
دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
system indicator
U
طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
nutriment
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
faring
U
خوراک
feeds
U
خوراک
tacks
U
خوراک
tacking
U
خوراک
fares
U
خوراک
fared
U
خوراک
keep
U
خوراک
keeps
U
خوراک
chows
U
خوراک
passage money
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
feed
U
خوراک
meats
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
victuals
U
خوراک
viands
U
خوراک
tucker
U
خوراک
chow
U
خوراک
intakes
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
tacked
U
خوراک
tack
U
خوراک
intake
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
nutrition
U
خوراک
messes
U
:یک خوراک
butterpump
U
غم خوراک
foods
U
خوراک
repasts
U
خوراک
food
U
خوراک
repast
U
خوراک
meat
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
fare
U
خوراک
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
feed
U
خوراک دادن
feed
U
خوراک علوفه
dosing
U
یک خوراک دارو
recipe
U
خوراک دستور
snacks
U
خوراک سرپایی
autotroph
U
خوراک ساز
treated
U
خوراک رایگان
treats
U
خوراک رایگان
dishes
U
سینی خوراک
gourmet
U
خوراک شناس
dish
U
سینی خوراک
snack
U
خوراک سرپایی
snacks
U
خوراک مختصر
snack
U
خوراک مختصر
feeds
U
خوراک دادن
preparation of food
U
تهیه خوراک
timbale
U
خوراک دلمه
to give to eat
U
خوراک دادن
treat
U
خوراک رایگان
nourishes
U
خوراک دادن
nourished
U
خوراک دادن
at meat
U
سر خوراک یا غذا
gourmets
U
خوراک شناس
queasiness
U
سنگینی خوراک
nourish
U
خوراک دادن
piece de resistance
U
خوراک اصلی
viand
U
خوراک ماکولات
sitophobia
U
خوراک هراسی
chop house
U
خوراک خانه
recipes
U
خوراک دستور
feeds
U
خوراک علوفه
to d. up
U
خوراک گذاردن
grub
U
خوراک خواربار
insect
U
کرم خوراک
menu
U
فهرست خوراک
menus
U
فهرست خوراک
dosage
U
یک خوراک دارو
dosages
U
یک خوراک دارو
kingfisher
U
ماهی خوراک
insects
U
کرم خوراک
meal time
U
وقت خوراک
meal time
U
موقع خوراک
suave
U
خوش خوراک
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
eating house
U
خوراک پزخانه
grubbed
U
خوراک خواربار
grubs
U
خوراک خواربار
feedstuff
U
خوراک حیوانات
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
aliment
U
خوراک دادن
regale
U
خوراک لذیذ
regaled
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
regaling
U
خوراک لذیذ
food gathering
U
خوراک اوری
frugal food
U
خوراک ساده
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
heterotroph
U
خوراک گیر
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
cannon fodder
U
خوراک توپ
junk foods
U
گنده خوراک
junk food
U
گنده خوراک
plat du jour
U
خوراک روز
eating
U
خورد و خوراک
eating
U
خوش خوراک
health foods
U
خوراک بهداشتی
food stamp
U
تمبر خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
dose
U
یک خوراک دارو
dosed
U
یک خوراک دارو
slops
U
خوراک ابکی
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
doses
U
یک خوراک دارو
plats du jour
U
خوراک روز
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
slipslop
U
خوراک ابکی
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
dose
U
خوراک دوا یا شربت
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
doze
U
دوز یک خوراک دارو
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
Chile
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chili
U
خوراک لوبیای پر ادویه
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
fast food
U
تند خوراک تندکار
chilies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
sanguification
U
تبدیل خوراک بخون
cresture conforts
U
خوراک و پوشاک خوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com