Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
activation detector
U
دستگاه تعیین غلظت نوترون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
vicker's diamond hardness tester
U
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
fault localization apparatus
U
دستگاه تعیین کننده محل خطا
miss distance scorer
U
دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
aggregate batching plant
U
دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
neutron
U
نوترون
neutrons
U
نوترون
neutron number
U
عده نوترون
fast neutron
U
نوترون سریع
neutron generator
U
مولد نوترون
neutron mass
U
جرم نوترون
neutron emitter
U
متصاعدکننده نوترون
neutron number
U
عدد نوترون
neutron source
U
منبع نوترون
slow neutron
U
نوترون کند
nucleon
U
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
nucleon
U
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
nuclide
U
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
consistent
U
غلظت
density
U
غلظت
thickness
U
غلظت
consistence
U
غلظت
consistency
U
غلظت
densities
U
غلظت
concentrations
U
غلظت
concentration
U
غلظت
inspissation
U
غلظت
compactness
U
غلظت
densimeter
U
غلظت سنج
electronic concentration
U
غلظت الکترون
humidity
U
غلظت رطوبت
ion concentration
U
غلظت یون
consistency
U
درجه غلظت
formal concentration
U
غلظت فرمال
molecular concentration
U
غلظت مولکولی
murkiness
U
غلظت افسردگی
chlorinity
U
غلظت اب دریا
concentration
U
غلظت
[شیمی]
volumeter
U
غلظت سنج
current density
U
غلظت جریان
densitometer
U
غلظت سنج اب
piezometer
U
غلظت سنج
electron concentration
U
غلظت الکترون
concentration gradient
U
شیب غلظت
concentration gradient
U
گرادیان غلظت
aerometer
U
غلظت سنج
consistence
U
درجه غلظت
condensation
U
غلظت انقباض
heaviness
U
افسردگی غلظت
air density
U
غلظت هوا
aerometry
U
سنجش غلظت هوا
cloud amount
U
غلظت ابر اتمی
halocline
U
منطقه خلاء غلظت
automatic mixture control
U
کنترل غلظت اتوماتیک
cloud cover
U
غلظت ابر اتمی
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
gravimetry
U
اندازه گیری وزن یا غلظت
equimolal
U
دارای غلظت ملکولی مساوی
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
density attitude
U
ارتفاع مربوط به غلظت استاندارد هوا
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
pH
U
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
concentration
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration cell corrosion
U
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
densitometer
U
چگالی سنج غلظت سنج
automatic search jammer
U
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
isohaline
U
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
U
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver
U
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
determination
U
تعیین
fixation
U
تعیین
assignment of space
U
تعیین جا
emplacement
U
تعیین جا
fixations
U
تعیین
formulation
U
تعیین
appointments
U
تعیین
specification
U
تعیین
appointment
U
تعیین
designations
U
تعیین
designation
U
تعیین
indeterminable
U
تعیین ناپذیر
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
valorization
U
تعیین ارزش
unitization
U
تعیین واحد
fix
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
specified
U
تعیین شده
wage determination
U
تعیین دستمزد
quantification
U
تعیین خاصیت
assignments
U
تعیین تعدادسهمیه
fixes
U
تعیین کردن
assessment
U
تعیین مالیات
assessments
U
تعیین مالیات
tell off
U
تعیین کردن
assignment
U
تعیین تعدادسهمیه
appointe
U
تعیین کردن
assignability
U
قابل تعیین
titration
U
تعیین عیار
predesignation
U
تعیین قبلی
sex determination
U
تعیین جنسیت
placement
U
تعیین شغل
placements
U
تعیین شغل
price determination
U
تعیین قیمت
completely specified
U
با تعیین کامل
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
formulation
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
moisture determination
U
تعیین رطوبت
typification
U
تعیین نمونه
appoints
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
appraisal
U
تعیین قیمت
appraisals
U
تعیین قیمت
watermark
U
تعیین میزان مد اب
slate
U
تعیین کردن
delimitation
U
تعیین حدود
demark
U
تعیین حدودکردن
determinants
U
تعیین کننده
determinant
U
تعیین کننده
determining
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
slates
U
تعیین کردن
abounds
U
تعیین حدودکردن
abounding
U
تعیین حدودکردن
abounded
U
تعیین حدودکردن
watermarks
U
تعیین میزان مد اب
routes
U
تعیین خط مسیر
avows
U
شرط تعیین
avowing
U
شرط تعیین
avow
U
شرط تعیین
determine
U
تعیین کردن
redirection
U
تعیین جهت
blood group
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
crucially
U
تعیین کننده
demarcation
U
تعیین حدود
crucial
U
تعیین کننده
budget determinant
U
تعیین بودجه
indicating
U
تعیین کننده
earmarked
U
تعیین شده
nominative
U
تعیین شده
identification
U
تعیین هویت
determinative
U
تعیین کننده
determination coefficient
U
ضریب تعیین
determinable
U
قابل تعیین
blood type
U
تعیین کردن
blood types
U
تعیین کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com