English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transformer U دستگاه تبدیل برق ضعیف به برق قوی ترادیسیدن
transformers U دستگاه تبدیل برق ضعیف به برق قوی ترادیسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transrorm U ترادیسیدن
transducer U دستگاه تبدیل انرژی
reactor U دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
reactors U دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
eldograph U دستگاه تبدیل مقیاس نقشه مانند پانتوگراف
softy U پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie U پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies U پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
palls U ضعیف شدن ضعیف کردن
palling U ضعیف شدن ضعیف کردن
palled U ضعیف شدن ضعیف کردن
pall U ضعیف شدن ضعیف کردن
coupler U وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
weak constitution U بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
softer U ضعیف
feeblish U ضعیف
softest U ضعیف
poorest U ضعیف
puny U ضعیف
poorer U ضعیف
poor U ضعیف
defenceless U ضعیف
swipes U ضعیف
amateurs U ضعیف
soft U ضعیف
weaknesses U ضعیف
slack U ضعیف
leans U ضعیف
leaned U ضعیف
infirm U ضعیف
wonky U ضعیف
weakest U ضعیف
weaker U ضعیف
lean U ضعیف
faintish U ضعیف
languid U ضعیف
amateur U ضعیف
defective U ضعیف
faint U ضعیف
fragile U ضعیف
fainted U ضعیف
fainter U ضعیف
faintest U ضعیف
poverty stricken U ضعیف
poverty-stricken U ضعیف
anile U ضعیف
anemic U ضعیف
asthenic U ضعیف
slackest U ضعیف
slacks U ضعیف
adynamic U ضعیف
langorous U ضعیف
pusillanimous U ضعیف
faints U ضعیف
weaklings U ضعیف
weakling U ضعیف
sappy U ضعیف
languorous U ضعیف
weakly U ضعیف
weak U ضعیف
slender U ضعیف
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
flagging U کاهنده ضعیف
low current U جریان ضعیف
low field U میدان ضعیف
impuissant U بی قوت ضعیف
loose coupling U جفتگری ضعیف
weak current U جریان ضعیف
hen hearted U ضعیف القلب
lean lime U اهک ضعیف
low tension U فشار ضعیف
die down <idiom> U ضعیف تر شدن
weak tradition U حدیث ضعیف
weak minded U ضعیف الاراده
weak industry U صنعت ضعیف
weak mixture U مخلوط ضعیف
light current U جریان ضعیف
poor lime U اهک ضعیف
lean concrete U بتن ضعیف
weak economy U اقتصاد ضعیف
water down <idiom> U ضعیف شدن
weak point U نقطه ضعیف
weakhearted U ضعیف النفس
low level signal U سیگنال ضعیف
low potential U فشار ضعیف
weakened U ضعیف شدن
frayed U ضعیف کردن
frays U ضعیف کردن
poorish U نسبتا ضعیف
glimmer U روشنایی ضعیف
glimmered U روشنایی ضعیف
glimmers U روشنایی ضعیف
imbecile U ضعیف العقل
gleams U نور ضعیف
gleaming U نور ضعیف
gleamed U نور ضعیف
gleam U نور ضعیف
puisne U ضعیف نارسا
fray U ضعیف کردن
sap U ضعیف کردن
weakening U ضعیف شدن
weakens U ضعیف شدن
attenuating U ضعیف کردن
attenuates U ضعیف کردن
attenuated U ضعیف کردن
attenuate U ضعیف کردن
unnerving U ضعیف کردن
unnerves U ضعیف کردن
unnerved U ضعیف کردن
unnerve U ضعیف کردن
saps U ضعیف کردن
sapped U ضعیف کردن
dubs U بازیگر ضعیف
dubbed U بازیگر ضعیف
low U پایین ضعیف
soft money U پول ضعیف
weak currency U پول ضعیف
victim U حریف ضعیف
victims U حریف ضعیف
shakiest U سست ضعیف
decrepit U ضعیف وناتوان
hackers U تنیسور ضعیف
hacker U تنیسور ضعیف
glimmering U روشنایی ضعیف
glimmerings U روشنایی ضعیف
low voltage line U خط فشار ضعیف
lowers U ضعیف کردن
lowering U ضعیف کردن
dub U بازیگر ضعیف
weaken U ضعیف شدن
miskick U ضربه ضعیف
minor control U کنترل ضعیف
shakier U سست ضعیف
shaky U سست ضعیف
rickety U سست ضعیف
lower U ضعیف کردن
lowered U ضعیف کردن
low voltage U فشار ضعیف
feeblish U ضعیف نما
imbeciles U ضعیف العقل
enfeeble U ضعیف کردن
dead colour U رنگ ضعیف
debilitate U ضعیف کردن
daff U ضعیف النفس
banjo hitter U توپزن ضعیف
cachectic U ضعیف البنیه
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
glimmers U باروشنایی ضعیف تابیدن
low voltage power station U نیروگاه فشار ضعیف
low voltage relay U رله فشار ضعیف
low voltage switch U کلید فشار ضعیف
low voltage side U سمت فشار ضعیف
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com