English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mandate U دستور مردم به
mandated U دستور مردم به
mandates U دستور مردم به
mandating U دستور مردم به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
population U تعداد مردم مردم
populations U تعداد مردم مردم
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
the people U مردم
population [pop.] U مردم
peoples U مردم
peopled U مردم
peopling U مردم
folks U مردم
folk U مردم
people U مردم
the deaf U مردم کر
public U مردم
the total population U همه مردم
omnibuses U توده مردم
mandrake U مردم گیاه
mob U انبوه مردم
mobbed U انبوه مردم
mobbing U انبوه مردم
mobs U انبوه مردم
head count U شمارش مردم
head counts U شمارش مردم
omnibus U توده مردم
ombudsman U فریادرس مردم
unsociability U مردم گریزی
the american public U مردم امریکا
unsocial U مردم گریز
misanthrope U مردم گریز
corporations U گروهی از مردم
corporation U گروهی از مردم
jawsmith U مردم فریب
the old U مردم سالخورده
land n U قوم مردم
misanthropes U مردم گریز
lao U مردم تایی
laotian U مردم تایی
the public U عموم مردم
manragora U مردم گیاه
people say U مردم می گویند
lowest common denominator U مردم پذیر
demos U توده مردم
citizenship U مردم تبعیت
reputedly U در نظر مردم
on the tongues of men U سر زبان مردم
public-spirited U خیرخواه مردم
other people U مردم دیگر
other people U سایر مردم
outside opinion U رای مردم
outside opinion U عقیده مردم
most people U بیشتر مردم
Among the people . U درمیان مردم
commonest U : مردم عوام
commoners U : مردم عوام
lowest common denominators U مردم پذیر
common U : مردم عوام
many people U خیلی از مردم
many people U بسیاری از مردم
ombudsmen U فریادرس مردم
flower people U مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
men of intellgence U مردم باهوش
underfed U مردم گرسنه
the dregs of the people U مردم پست
parading U اجتماع مردم
parades U اجتماع مردم
popularity U مردم پسندی
paraded U اجتماع مردم
parade U اجتماع مردم
the many U بیشتر مردم
rushing U ازدحام مردم
rushed U ازدحام مردم
the million U توده مردم
anthropology U مردم شناسی
citizenry U مردم تبعیت
populace U توده مردم
anarchy U خودسری مردم
all men U همه مردم
unsociable U مردم گریز
all men U مردم همه
popular U مردم پسند
all men U کلیه مردم
anthropometry U مردم سنجی
canaille U مردم پست
rush U ازدحام مردم
population [pop.] U تعداد مردم
plebeians U توده مردم
commons U مردم عادی
communist U مردم گرا
sociability U مردم امیزی
plebeian U توده مردم
openly U در انظار مردم
communists U مردم گرا
hoi polloi U توده مردم
public notice U آگهی به مردم
mass U توده مردم
masses U توده مردم
ruck U مردم عادی
communism U مردم داری
townsfolk U مردم شهری
demography U مردم نگاری
the offscourings humanity U مردم پست
rucks U مردم عادی
the multitude U توده مردم
massing U توده مردم
people of all ranks U مردم ازهر طبقه
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
self government U حکومت به دست مردم
vulgus U مردم طبقه پایین
vox populi U اراء یا افکار مردم
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
rabblement U توده مردم پست
public spiritedness U خیر خواهی مردم
ragtag and bobtail U توده مردم پست
rub shoulders with others U با مردم امیزش کردن
to be a crowd-pleaser U مردم نواز بودن
the rank and file U توده مردم عادی
affray سلب آرامش مردم
men of intellgence U دانشمندان مردم باطلاع
morale U روحیه افراد مردم
the offscourings humanity U طبقه پست مردم
man in the street <idiom> U مردم عادی یا متوسط
seminomad U مردم نیمه چادرنشین
married accommodation U جا برای مردم متاهل
the public [popular] odium U تنفر مردم عمومی
democracy U حکومت قاطبه مردم
quite a number of people U عده زیادی از مردم
democracies U حکومت قاطبه مردم
korean U زبان مردم کره
self-government U حکومت بدست مردم
To arhue ( haggle ) with people . U با مردم سروکله زدن
folklike U وابسته به توده مردم
albanian U زبان یا مردم البانی
up front U جلو چشم مردم
open day U روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
civic action U عملیات مردم یاری
civil affairs U عملیات مردم یاری
civil military action U عملیات مردم یاری
To set people by the ears. U مردم را بجان هم انداختن
finnish U زبان مردم فنلاند
To muzzle the people. U دهان مردم را بستن
folkish U وابسته به توده مردم
It benefits the people . U فایده اش به مردم می رسد
squadron U دستهای از مردم گروه هواپیما
handbills U اعلانی که بدست مردم میدهند
squadrons U دستهای از مردم گروه هواپیما
rabble rouser U تحریک کننده توده مردم
laity U مردم غیر روحانی ناشی
commonalty U عوام الناس توده مردم
jute U طایفهای از مردم سفلای المان
demographer U متخصص امار گیری مردم
english speaking people U مردم یا ملل انگلیسی زبان
gadfly U ادم مردم ازار مزاحم
garrotter U راهزنی که مردم راخفه میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com