Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
purchase order
U
دستور خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
closed indent
U
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
stop loss order
U
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
Other Matches
statements
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
U
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
separator
U
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
actual address
U
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skipped
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statements
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB
U
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basic
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
branch
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
order
U
خرید سفارش خرید
discrimination instruction
U
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
U
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction
U
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
U
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branches
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address
U
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branch
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate
U
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
bond servant
U
زر خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
procurement
U
خرید
purchasing
U
خرید
buy
U
خرید
shopping
U
خرید
underwrites
U
خرید
underwrite
U
خرید
purchases
U
خرید
buying
U
خرید
purchased
U
خرید
purchase
U
خرید
buys
U
خرید
underwrote
U
خرید
underwriting
U
خرید
underwritten
U
خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
local purchase
U
خرید محلی
local procurement
U
خرید محلی
lump sum purchase
U
خرید یکجا
to make a purchase
U
خرید کردن
lump sum purchase
U
خرید کلی
short covering
U
پیش خرید
monopsony
U
انحصار خرید
monopolist
U
انحصار خرید
local purchase
U
خرید از محل
hire purchase
U
خرید اقساطی
purchasing department
U
دفتر خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
buys
U
خرید کردن
procurement cycle
U
دوره خرید
purchase order
U
سفارش خرید
real estate
U
خرید زمین
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
purchasable
U
باب خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
regional purchase
U
خرید محلی
redemption yield
U
بازده خرید
rebuy
U
خرید مکرر
open purchase
U
خرید ازاد
purchasing patterns
U
الگوی خرید
corner
U
خرید یکجا
oniomania
U
جنون خرید
cornering
U
خرید یکجا
corners
U
خرید یکجا
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
buy
U
خرید کردن
purchase requisition
U
درخواست خرید
conditions of purchase
U
شرایط خرید
counter purchase
U
خرید متقابل
bids
U
پیشنهاد خرید
credit purchase
U
خرید نسیه
dear bought
U
گران خرید
dealing
U
خرید و فروش
shopping basket
U
سبد خرید
blanket buying
U
خرید کلی
coemption
U
خرید کل محصول
buyers market
U
بازار خرید
nundination
U
خرید و فروش
buying price
U
قیمت خرید
buying rate
U
نرخ خرید
bid
U
پیشنهاد خرید
shopping cart
U
گاری خرید
bulk buying
U
خرید فله
achate
U
عقیق خرید
forward purchase
U
پیش خرید
bargain
U
خرید ارزان
redemption
U
باز خرید
forward purchasing
U
پیش خرید
buyer's market
U
بازار خرید
futures exchange
U
خرید اتی
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
buying and selling
U
خرید و فروش
forward purchase
U
خرید سلف
field buying
U
خرید در صحرا
purchasing power
U
توان خرید
acquisition authority
U
اجازه خرید
businesses
U
خرید یا فروش
advance purchase
U
خرید سلف
business
U
خرید یا فروش
buy in advance
U
پیش خرید کردن
hedging
U
خرید و فروش تامینی
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
shops
U
کارخانه خرید کردن
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
handles
U
خرید و فروش کردن
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
handle
U
خرید و فروش کردن
income effect
U
تناسب خرید با درامد
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
overbuy
U
در خرید افراط کردن
call option
U
خرید به شرط خیار
open indent
U
سفارش خرید باز
shopped
U
کارخانه خرید کردن
shop
U
کارخانه خرید کردن
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
home trade
U
خرید وفروش داخلی
on approval
U
خرید کالا به شرط
stock trading
U
خرید و فروش سهام
purchases
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchase
U
خرید خریداری کردن
saleable
U
قابل خرید معاملهای
salable
U
قابل خرید معاملهای
credits
U
خرید وفروش اعتباری
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
the longs
U
پیش خرید کنندگان
value for money
U
قدرت خرید پول
credit
U
خرید وفروش اعتباری
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
hedged
U
خرید و فروش تامینی
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
hedge
U
خرید و فروش تامینی
demand
U
تقاضای خرید کالا
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
demanded
U
تقاضای خرید کالا
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
demands
U
تقاضای خرید کالا
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
credited
U
خرید وفروش اعتباری
real account
U
حساب خرید املاک
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
hedges
U
خرید و فروش تامینی
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com