English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
junto U دسته بندی سیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
Other Matches
grading U دسته بندی
faction U دسته بندی
ratings U دسته بندی
factions U دسته بندی
scale U دسته بندی
ordinations U دسته بندی
groupage U دسته بندی
assortments U دسته بندی
assortment U دسته بندی
juntas U دسته بندی
junta U دسته بندی
classification U دسته بندی
classifications U دسته بندی
rating U دسته بندی
ordination U دسته بندی
clustering U دسته بندی
zone decimal U دسته بندی ده دهی
zone U ناحیه دسته بندی
zones U ناحیه دسته بندی
zone decimal U دسته بندی اعشاری
clanship U دسته بندی قبیلهای
groupage U دسته بندی کردن
classification chart U نمودار دسته بندی
classification U عمل دسته بندی
grade U دسته بندی کردن
grades U دسته بندی کردن
divisions U قسمت دسته بندی
ratings U دسته بندی کردن
sorter U دسته بندی کننده
to form into groups U دسته بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
sort U دسته بندی کردن
sorting test U ازمون دسته بندی
classifications U عمل دسته بندی
rally U دسته بندی کردن
assorted <adj.> U دسته بندی شده
qsort U دسته بندی پرسشها
division U قسمت دسته بندی
factionist U عضو دسته بندی
zone punch U سوراخ دسته بندی
categorised U دسته بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
group U دسته بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
categorize U دسته بندی کردن
categorized U دسته بندی کردن
categorizes U دسته بندی کردن
resorts U دسته بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
classifying U دسته بندی کردن
resort U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
categorizing U دسته بندی کردن
classifies U دسته بندی کردن
classify U دسته بندی کردن
to categorize U دسته بندی کردن
rating U دسته بندی کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
card sorting test U ازمون دسته بندی برگه ها
factional U مربوط به دسته بندی یا توط ئه
color sorting test U ازمون دسته بندی رنگها
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
marshalling yard U محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
ranks U درجه دادن دسته بندی کردن
ranked U درجه دادن دسته بندی کردن
rank U درجه دادن دسته بندی کردن
nerve fascicle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
natives Olivenöl extra U روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
cingulum bundle U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
resorts U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties U هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles U محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics U علم سیاسی امور سیاسی
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
zone bits U بیت منطقه بیت دسته بندی
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic U سیاسی نماینده سیاسی
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
isonomy U برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classifications U طبقه بندی رده بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
wording U جمله بندی کلمه بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
in detail U مفصلا دسته دسته
shoals of people U دسته دسته مردم
sects U دسته دسته مذهبی
streams of people U دسته دسته مردم
troop U دسته دسته شدن
regiments U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
sorted U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
assort U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
they came in bands U دسته دسته امدند
sect U دسته دسته مذهبی
groups U دسته دسته کردن
trooped U دسته دسته شدن
trooping U دسته دسته شدن
group U دسته دسته کردن
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
socio political U سیاسی
diplomatic U سیاسی
politicos U سیاسی
politico U سیاسی
political U سیاسی
prisoners of state U زندانیان سیاسی
state prisoners U زندانیان سیاسی
envoy U فرستاده سیاسی
escapism U انزوای سیاسی
envoys U فرستاده سیاسی
politically U از لحاظ سیاسی
state prisoners U محبوسین سیاسی
asylum U حق پناهندگی سیاسی
political economy U اتصاد سیاسی
terrorist U ادمکش سیاسی
politics U اصول سیاسی
politicking U فعالیت سیاسی
prisoners of state U محبوسین سیاسی
current affairs U رویدادهایاجتماعی و سیاسی
demarche U اقدام سیاسی
politicians U مرد سیاسی
politico social U سیاسی و اجتماعی
politician U مرد سیاسی
politico social U سیاسی اجتماعی
diplomatic agent U مامور سیاسی
asylums U حق پناهندگی سیاسی
political economy U اقتصاد سیاسی
terrorists U ادمکش سیاسی
political science U علوم سیاسی
political offences U جرائم سیاسی
terror U ادمکشی سیاسی
diplomatic relations U روابط سیاسی
diplomatic privileges U امتیازات سیاسی
state criminals U مقصرین سیاسی
diplomatic passport U تذکره سیاسی
Political opponents . U مخالفین سیاسی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
diplomatic passport U پاسپورت سیاسی
diplomatic officer U مامور سیاسی
envoyship U نمایندگان سیاسی
anarchy U بی ترتیبی سیاسی
diplomatic mission U هیئت سیاسی
diplomatic representation U نمایندگی سیاسی
political rights U حقوق سیاسی
political offence U جرم سیاسی
political mission U ماموریت سیاسی
diplomatic immunity U مصونیت سیاسی
political mission U هیئت سیاسی
political matters U مسائل سیاسی
political isolation U انزوای سیاسی
ecclesia U مجلس سیاسی
political forces U نیروهای سیاسی
public life U زندگی سیاسی
political propaganda U تبلیغات سیاسی
political psychology U روانشناسی سیاسی
politic U زندانی سیاسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com