Perdic | دستم را فشار داد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	She pressed my hand . U	دستم را فشار داد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	I did it unwittingly. I lost count. U	از دستم دررفت
	He twisted my arm. U	دستم را پیچاند
	I am busy . my hands are tied. U	دستم بند است
	She furtively pressed my hand . U	یواشکی دستم را فشارداد
	How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.	مگر کف دستم را بو کرده بودم.
	My hand is bruised. U	دستم ضرب دیده است
	The hot fat scalded my hand . U	روغن داغ دستم را سوزاند
	My nose (hand)is bleeding. U	دماغم ( دستم ) خون می آید
	I know Tehran like the back of my hand . U	تهران رامثل کف دستم می شناسم
	I cant reach the shelf . U	دستم به قفسه نمی رسد
	I have no access to anywhere . U	دستم از همه جا کوتاه است
	I am tied up ( busy) at the moment. U	الان دستم بند است
	i will do my possible U	هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
	The ring is too small for my finger. U	انگشتر به انگشتم ( دستم ) نمی رود
	What's the damage? U	چقدر خرج روی دستم می افتد؟
	I have just received your letter. U	کاغذت تازه به دستم رسیده است
	If I lay my hands on him. U	اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم
	I have a free hand in this matter. U	دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
	have one's hand full U	کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
	i lost my a U	دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
	cabin pressure U	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
	pressurized cabin U	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
	compensating relief valve U	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
	pitot static system U	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	cabin pressurization safety valve U	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
	compressor pressure ratio U	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
	isopiestic U	دارای فشار یکسان خط هم فشار
	low head plant U	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
	piezoelectric U	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
	energy absorber U	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
	impluse level U	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
	high voltage transformer U	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	clear one's ears U	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
	low voltage distribution system U	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
	hypobaric U	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
	pressure U	فشار
	isobare U	هم فشار
	pushes U	فشار
	pressured U	فشار
	isopiestic U	هم فشار
	isobars U	تک فشار
	exertions U	فشار
	weight U	فشار
	isobar U	هم فشار
	total pressure U	فشار کل
	exertion U	فشار
	brunt U	فشار
	growing pains U	فشار
	isobar U	تک فشار
	line of thrust U	خط فشار
	isobars U	هم فشار
	distraint U	فشار
	water pressure U	فشار اب
	fantod U	فشار
	ice push U	فشار یخ
	hydraulic pressure U	فشار اب
	pressing U	فشار
	thrusts U	فشار
	thrust U	فشار
	pressuring U	فشار
	pressures U	فشار
	thrusting U	فشار
	bunt U	فشار با سر
	pressor U	فشار زا
	atmospheric pressure U	فشار جو
	zip U	فشار
	zipped U	فشار
	zipping U	فشار
	zips U	فشار
	violence U	فشار
	constraint U	فشار
	stress U	فشار
	stresses U	فشار
	atmospheres U	فشار جو
	pressure curve U	خم فشار
	press U	فشار
	barometric pressure U	فشار جو
	presses U	فشار
	sense of pressure U	حس فشار
	pressure sense U	حس فشار
	strain U	فشار
	strains U	فشار
	back pressure U	پی فشار
	back iron U	بن فشار
	atmosphere U	فشار جو
	stressing U	فشار
	pressure vessel U	فشار
	strokes U	فشار با پا
	impact U	فشار
	push U	فشار
	impacts U	فشار
	pushed U	فشار
	low pressure U	فشار کم
	compression U	فشار
	tensions U	فشار
	stroke U	فشار با پا
	stroked U	فشار با پا
	stroking U	فشار با پا
	tension U	فشار
	flux density U	تراکم فشار
	forced draft U	هوای با فشار
	deflationary pressure U	فشار ضدتورمی
	wind pressure U	فشار باد
	deflationary pressure U	فشار انقباضی
	carebaria U	احساس فشار در سر
	earth pressure U	فشار خاک
	eyestrain U	فشار باصره
	center of pressure U	مرکز فشار
	gage pressure U	فشار گیج
	gage pressure U	فشار مانومتری
	The pressure of the atmosphere U	فشار جو ؟( اتمسفر )
	voltmeter U	فشار سنج
	brush pressure U	فشار زغال
	head loss U	افت فشار
	group pressure U	فشار گروهی
	direct pressure U	فشار مستقیم
	gossypium U	داروی فشار
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	diffraction loading U	منتجه فشار
	ciderpress U	میوه فشار
	diastolic pressure U	فشار دیاستولی
	water guage U	فشار سنج اب
	bearing pressure U	فشار یاطاقان
	external pressure U	فشار برونی
	critical pressure U	فشار بحرانی
	ciderpress U	سیب فشار
	cold water test pressure U	ازمایش فشار اب
	cost push U	فشار هزینه
	cost push U	فشار قیمت
	dynamic pressure U	فشار دینامیکی
	wheel pressure U	فشار چرخ
	contact pressure U	فشار تماس
	contact pressure U	فشار تماسی
	constant pressure U	فشار ثابت
	confined water U	سفره اب با فشار
	hydraulic pressure test U	ازمایش فشار اب
	drag mark U	محل فشار
	compressive stress U	فشار تراکمی
	dynamic pressure U	فشار پویا
	external pressure U	فشار خارجی
	excess pressure U	فشار اضافی
	equilibrium vapor pressure U	فشار به حد تعادل
	equilibrium pressure U	فشار تعادلی
	yerk U	فشار دادن
	end thrust U	فشار محوری
	water suit U	لباس ضد فشار اب
	electric tension U	فشار الکتریکی
	effective pressure U	فشار موثر
	edge pressure U	فشار لبه
	economic pressure U	فشار اقتصادی
	drag loading U	فشار کششی
	central head U	فشار مرکزی
	centre of pressure U	مرکز فشار
	tension adjustment	میزان فشار
	high potential U	فشار قوی
	measuring voltage U	فشار سنجش
	thrust of the arch U	فشار طاق
	partial pressure U	فشار جزئی
	partial pressure U	فشار جزیی
	piezometry U	فشار سنجی
	piston pressure U	فشار پیستون
	platen U	اهن فشار
	platten U	اهن فشار
	stress of poverty U	فشار بینوایی
	pore pressure U	فشار درونی
	pressure above the atmosphere U	فشار بالای جو
	overvoltage U	ازدیاد فشار
	overvoltage U	فشار زیاد
	to squeeze to death U	با فشار کشتن
	to press up U	با فشار بالابردن
	molding pressure U	فشار قالب
	molding pressure U	فشار پرس
	soil strain U	فشار زمین
	to bear pressure upon U	فشار اوردن بر
	sound pressure U	فشار صوت
	osmotic pressure U	فشار اسمزی
	overpressure U	فشار بیش از حد
	pressure adjustment U	تنظیم فشار
	static pressure U	فشار ایستایی
	pressure curve U	منحنی فشار
	static head U	فشار ایستایی
	starting pressure U	فشار استارت
	pulse pressure U	فشار نبض
	standard atmospheric pressure U	فشار متعارفی جو
	radiation pressure U	فشار تشعشع
	reduced pressure U	فشار کاهیده
	reservoir pressure U	فشار مخزن
	restrainer U	فشار دهنده
	set forward U	فشار پیشروی
	simple compression U	فشار ساده
	pressure wave U	موج فشار
	pressure transducer U	مبدل فشار
	pressure drop U	افت فشار
	pressure face U	سمت فشار
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure head U	ارتفاع فشار
	pressure hull U	بدنه ضد فشار