Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
primage
U
دستمزد بار زدن کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
waged
U
دستمزد
wage
U
دستمزد
rapine
U
دستمزد
salaries
U
دستمزد
salary
U
دستمزد
pay
U
دستمزد
paying
U
دستمزد
wages
U
دستمزد
waging
U
دستمزد
pays
U
دستمزد
stipends
U
دستمزد
stipend
U
دستمزد
factor payments
U
دستمزد
feoff
U
دستمزد
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
wage costs
U
مخارج دستمزد
payroll
U
سیاهه دستمزد
wage ceiling
U
سقف دستمزد
direct labour
U
دستمزد مستقیم
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
fee
U
مزد دستمزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
wage index
U
شاخص دستمزد
cash-wage
U
دستمزد نقدی
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
minimum wage
U
حداقل دستمزد
daily pay
U
دستمزد روزانه
rate of wage
U
نرخ دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
raise
U
بالا بردن دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
The wages wI'll be raised.
U
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
practice fee
U
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
cottage contract
U
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
on the water
U
در کشتی
on the sea
U
در کشتی
on shipboard
U
در کشتی
argo
U
کشتی
afloat
U
در کشتی
decks
U
پل کشتی
decked
U
پل کشتی
on board a ship
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
boarded
U
کشتی
ships
U
کشتی
ship
کشتی
hulk
U
کشتی
collier
U
کشتی
hulks
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
flat
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
aft
U
در پس کشتی
wrestling
U
کشتی
carina
U
کشتی
bottom
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
bottoms
U
کشتی
carinae
U
کشتی
ark
U
کشتی
vessels
U
کشتی
vessel
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
by water
U
با کشتی
foreship
U
سر کشتی
board
U
کشتی
sea anchor
U
لنگر کشتی
sea fight
U
جنگ کشتی ها
fob
U
تحویل کشتی
sea gauge
U
اب نشین کشتی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
ferry boat
U
کشتی گذاره
rhumb line
U
خط انحراف کشتی
fire ship
U
کشتی اتش زن
roadstead
U
کشتی گاه
bosuns
U
افسر کشتی
ship propeller
U
پروانه کشتی
screwpropeller
U
پروانه کشتی
catch as catch can
U
کشتی ازاد
castway
U
کشتی شکسته
bulkhead
U
تیغه در کشتی
tonnage
U
فرفیت کشتی
carrying vessel
U
کشتی باربری
foreship
U
دماغه کشتی
caulker
U
درزگیر کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
sailer
U
کشتی بادبانی
bos'n
U
افسر کشتی
bosun
U
افسر کشتی
flying dutchman
U
شبح کشتی
sailing vessel
U
کشتی بادبانی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
flag ship
U
کشتی پیشرو
exs
U
تحویل از کشتی
cargoes
U
محموله کشتی
shipowner
U
صاحب کشتی
shipmaster
U
رئیس کشتی
shipload
U
بار کشتی
deadman
U
مهاربند کشتی
deck gang
U
ملوان پل کشتی
commondo ship
U
کشتی نیروبر
shipboard
U
صحنه کشتی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
shipboard
U
کنار کشتی
shipboard
U
پهلوی کشتی
shipowner
U
مالک کشتی
cutwater
U
دماغه کشتی
cuddy
U
اطاقک کشتی
coxswain
U
مباشر کشتی
sister ship
U
کشتی خواهر
sister ship
U
کشتی همسان
cook house
U
اشپزخانه کشتی
singlisticker
U
کشتی یک دگله
shipwright
U
کشتی ساز
shipside
U
کنار کشتی
shipbuilding
U
کشتی سازی
shipper
U
محموله کشتی
shipper
U
مسافر کشتی
ship's master
U
افسرارشد کشتی
cargo
U
محموله کشتی
marker ship
U
کشتی نماینده
deck seamanship
U
ملوان پل کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com