Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He has an itching palm .
U
دستش کج است ( اهل دزدی است )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heister
[American E]
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
theft and pilferage
U
دزدی و دله دزدی
he received a broken hand
U
دستش شکست
catch
U
بازی دستش ده
She really gets me . She infuriates .
U
از دستش خیلی کوکم
I clasped her hand warmly.
U
دستش را بگرمی می فشرم
She never gets any gratitude .
U
دستش نمک ندارد
He has lost count.
U
حساب از دستش دررفته
living from hand to mouth
<idiom>
U
دستش به دهانش می رسد
a hand to mouth existence
<idiom>
U
دستش به دهانش می رسد
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
be caught out
<idiom>
U
دستش بر ملا می شود
I paid him back. in his own coin.
U
حقش را کف دستش گذاشتم
I ll pay him back in his own coin .
U
حقش را کف دستش خواهم گذارد
The people have got wise to him.
U
مردم دستش را خوانده اند
money burns a hole in his pocket
<idiom>
U
پول تو دستش بند نمی شود
butterfingers
U
کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
have one's hand full
U
کار مهمتر داشتن
[دستم یا دستش بند است]
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
U
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
to get
[lay]
[put]
your hands on somebody
<idiom>
U
کسی را گرفتن
[دستش به کسی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
freebooting
U
دزدی
filching
U
دزدی
filches
U
دزدی
filched
U
دزدی
filch
U
دزدی
spoliation
U
دزدی
thievery
U
دزدی
thieving
U
دزدی
brigandism
U
دزدی
lifts
U
دزدی
nip
U
دزدی
nipped
U
دزدی
nips
U
دزدی
robberies
U
دزدی
robbery
U
دزدی
abstraction
U
دزدی
abstractions
U
دزدی
embezzlement
U
دزدی
lift
U
دزدی
lifted
U
دزدی
lifting
U
دزدی
larceny
U
دزدی
burglary
U
دزدی
theft
U
دزدی
thefts
U
دزدی
burglaries
U
دزدی
Shanghai
U
ادم دزدی
shop lifting
U
دزدی از مغازه ها
burgled
U
شب دزدی کردن
plagiary
U
دزدی ادبی
pilferage
U
دله دزدی
pickery
U
دله دزدی
petit larceny
U
دله دزدی
larceny petty
U
دزدی کوچک
larcenous
U
مربوط به دزدی
theft, pilferage, non delivery
U
دله دزدی
thieve
U
دزدی کردن
stick up
<idiom>
U
دزدی مسلحانه
cabbage
U
دله دزدی
plagiarism
U
دزدی ادبی
piracy
U
دزدی دریایی
piracy
U
دزدی دریائی
piracy
U
دزدی ادبی
cabbages
U
دله دزدی
burgling
U
شب دزدی کردن
burgles
U
شب دزدی کردن
burgle
U
شب دزدی کردن
thievishness
U
خوی دزدی
thievish
U
خوگرفته به دزدی
cycle stealing
U
چرخه دزدی
commit theft
U
دزدی کردن
intercepted
U
توپ دزدی
kidnapping
U
بچه دزدی
kidnapping
U
ادم دزدی
picking
U
دله دزدی
heists
U
دزدی سرقت
heists
U
دزدی کردن
heist
U
دزدی سرقت
cribs
U
دله دزدی
heist
U
دزدی کردن
steal
U
توپ دزدی
steals
U
توپ دزدی
petty larceny
U
دله دزدی
cribs
U
دزدی ادبی
kleptomania
U
دزدی بیمارگون
kleptomaniac
U
علاقمند به دزدی
crib
U
دله دزدی
crib
U
دزدی ادبی
kleptomaniacs
U
علاقمند به دزدی
aggravated theft
U
دزدی مشدد
abaction
U
گله دزدی
cribbed
U
دله دزدی
intercepts
U
توپ دزدی
intercepting
U
توپ دزدی
kleptomania
U
جنون دزدی
cribbing
U
دزدی ادبی
cribbing
U
دله دزدی
cribbed
U
دزدی ادبی
intercept
U
توپ دزدی
pilfering
U
دله دزدی کردن
kidnapped
U
ادم دزدی کردن
piracy
U
دزدی هنری یاادبی
kidnaps
U
بچه دزدی کردن
kidnaps
U
ادم دزدی کردن
pirated
U
دزدی دریایی کردن
kidnapped
U
بچه دزدی کردن
pilfered
U
دله دزدی کردن
pilfers
U
دله دزدی کردن
hit
U
طعمه دزدی ماهی
hits
U
طعمه دزدی ماهی
snitch
U
دله دزدی کردن
hitting
U
طعمه دزدی ماهی
snitched
U
دله دزدی کردن
snitches
U
دله دزدی کردن
snitching
U
دله دزدی کردن
kidnap
U
بچه دزدی کردن
kidnap
U
ادم دزدی کردن
pilfer
U
دله دزدی کردن
swagman
U
خریدار مال دزدی
pirating
U
دزدی ادبی کردن
pirate
U
دزدی دریایی کردن
software piracy
U
دزدی نرم افزار
pirate
U
دزدی ادبی کردن
kleptomania
U
میل و اشتیاق به دزدی
peculate
U
حیف ومیل دزدی
pirated
U
دزدی ادبی کردن
pirates
U
دزدی دریایی کردن
pirates
U
دزدی ادبی کردن
pirating
U
دزدی دریایی کردن
maraud
U
دله دزدی یاتلاش کردن
kleptolagnia
U
تحریک جنسی توام با دزدی
they accused him of the ft
U
اورابه دزدی متهم ساختند
kleptamaniac
U
کسی که جنون دزدی دارد
robberies
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
cat burglar
<idiom>
U
دزدی که از دیوار بالا میرود
tpnd
U
دله دزدی وعدم تحویل
robbery
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
high jack
U
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal .
U
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
hijacked
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods
U
مال دزدی کالای دزدیده شده
hijack
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
larceny petty
U
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to break into something
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
kinchin lay
U
دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
cat burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
frauds
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
covered dovtail joint
U
درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
picaroon
U
دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting
U
دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce
U
سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com