English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
available U دسترس پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
accessed U دسترس
reach U دسترس
accesses U دسترس
available U در دسترس
accessing U دسترس
within teach U دسترس
accessible U در دسترس
disposal U در دسترس
disposal U دسترس
at arm's length U در دسترس
near at hand U در دسترس
access U دسترس
reached U دسترس
reaches U دسترس
reaching U دسترس
within teach U در دسترس
accessible U قابل دسترس
access point U نقطه دسترس
available with U در دسترس نزد .....
accessible duct U مجرای دسترس
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
inaccessible U خارج از دسترس
on hand <idiom> U قابل دسترس
to be available U در دسترس بودن
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
out of the way U غیرقابل دسترس
accessing U راه دسترس
off the shelf U مواد در دسترس
accessed U راه دسترس
inaccessible U غیرقابل دسترس
availability U در دسترس بودن
access U راه دسترس
accesses U راه دسترس
placing at disposal U در دسترس گذاردن
availablity U دسترس پذیری
available by U در دسترس از طریق .....
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
availability U دسترس پذیری
utilised U در دسترس قرار دادن
accessible U در دسترس قابل وصول
utilises U در دسترس قرار دادن
utilising U در دسترس قرار دادن
utilize U در دسترس قرار دادن
utilizes U در دسترس قرار دادن
passing shot U ضربه دور از دسترس
average available discharge U بده میانگینی دسترس
an accessible place U جای قابل دسترس
system availability U دسترس پذیری سیستم
abaton U [محل خارج از دسترس]
someone has at present U در دسترس کسی بودن
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
place at disposal U در دسترس قرار دادن
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
utilizing U در دسترس قرار دادن
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball U توپ دور از دسترس توپزن
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
pliable U خم پذیر
solvable U حل پذیر
cleavable U رخ پذیر
pi acceptor U پی پذیر
soluble U حل پذیر
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
passible U فساد پذیر
cancellable [British] <adj.> U فسخ پذیر
plunderable U چپاول پذیر
precipitable U تعلیق پذیر
proprotionable U تناسب پذیر
protean U شکل پذیر
mutable U تغییر پذیر
open cheque U چک انتقال پذیر
placative U تسکین پذیر
placable U دلجویی پذیر
pilable U انحنا پذیر
pacifiable U تسکین پذیر
pervious U نفوذ پذیر
partible U بخش پذیر
perturbable U اشوب پذیر
perfectible U کمال پذیر
penetrable U رخنه پذیر
rescindable <adj.> U فسخ پذیر
proton acceptor U پرتون پذیر
unalterable <adj.> U چاره نا پذیر
resolvable U تفکیک پذیر
revocable U ابطال پذیر
rotatable U چرخش پذیر
semi solvable U نیم حل پذیر
sequacious U نصیحت پذیر
unalienable <adj.> U چاره نا پذیر
inevitable <adj.> U چاره نا پذیر
divisible <adj.> U بخش پذیر
dividable [American E] <adj.> U بخش پذیر
protractile U امتداد پذیر
reclaimable U ادعا پذیر
reducible U تقلیل پذیر
reflexible U انعکاس پذیر
cancelable [American] <adj.> U فسخ پذیر
regulable U تنظیم پذیر
remediable U درمان پذیر
remediable U چاره پذیر
annullable <adj.> U فسخ پذیر
remediable U گزیر پذیر
indispensable <adj.> U چاره نا پذیر
miscible U امتزاج پذیر
expandable U بسط پذیر
terminable <adj.> U بطلان پذیر
fixable U ثبات پذیر
manageable <adj.> U صورت پذیر
rescindable <adj.> U بطلان پذیر
flexible cable U کابل خم پذیر
flxible U خمش پذیر
fusible U گداز پذیر
gaugeable U پیمایش پذیر
generable U زایش پذیر
cancellable [British] <adj.> U بطلان پذیر
fissionable U شکافت پذیر
expansible U گسترش پذیر
expiable U کفاره پذیر
extendible U کشش پذیر
extensible U توسعه پذیر
fathomable U پیمایش پذیر
fatig U خستگی پذیر
fatigable U خستگی پذیر
fatiguable U خستگی پذیر
figurable U شکل پذیر
fissile U شکاف پذیر
glass jaw U بوکسوراسیب پذیر
healable U درمان پذیر
improvable U بهبود پذیر
irremeable U برگشت نا پذیر
refutable U تکذیب پذیر
callable <adj.> U بطلان پذیر
irresoluble U تجیزیه نا پذیر
annullable <adj.> U بطلان پذیر
limitable U محدودیت پذیر
liquefiable U گداز پذیر
magnetizable U مغناطیس پذیر
maintainable U نگهداشت پذیر
voidable <adj.> U فسخ پذیر
inoculable U تلقیح پذیر
infusible U گداز نا پذیر
improvably U اصلاح پذیر
impressible U تاثیر پذیر
incompressible U تراکم نا پذیر
incondensable U ناچگال پذیر
increasable U افزایش پذیر
cancelable [American] <adj.> U بطلان پذیر
indemonstrable U اثبات نا پذیر
indocile U تعلیم نا پذیر
inexpugnable U شکست نا پذیر
inextensible U تمدید نا پذیر
inflamable U اشتعال پذیر
miscible U امیزش پذیر
severable U تفکیک پذیر
stretchiest U فراخی پذیر
workable <adj.> U صورت پذیر
executable <adj.> U صورت پذیر
workable <adj.> U امکان پذیر
executable <adj.> U امکان پذیر
practicable <adj.> U انجام پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com