Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cruelty
U
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
pantomiming
<adj.>
<pres-p.>
U
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
mimicking
<adj.>
<pres-p.>
U
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
emulating
<adj.>
<pres-p.>
U
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
physical profile
U
براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment
U
کیفر بدنی مجازات بدنی
married couple
U
زوجین
separation
U
حکم تفرقه ابدان زوجین
separations
U
حکم تفرقه ابدان زوجین
covenant
U
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
covenants
U
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
syntactical
U
نحوی
how far
<adv.>
U
به چه نحوی
to what extent
<adv.>
U
به چه نحوی
in what way
<adv.>
U
به چه نحوی
syntactic
U
نحوی
someway
U
بیک نحوی
agreement
U
مطابقهء نحوی
syntax error
U
خطای نحوی
syntactical analysis
U
تحلیل نحوی
in any way whatever
U
به نحوی از انحاء
someways
U
بیک نحوی
paragrammatism
U
نابهنجاری نحوی
agreements
U
مطابقهء نحوی
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
agrammatism
U
زبان پریشی نحوی
dysphrasia
U
زبان پریشی نحوی
wait on (someone) hand and foot
<idiom>
U
به هر نحوی پذیرایی کردن
acataphasia
U
زبان پریشی نحوی
aphrasia
U
زبان پریشی نحوی
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
grammatical
U
صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
redound
U
منجر شدن
eventuate
U
منجر شدن
conducive
U
منجر شونده
conduce
U
منجر شدن
assist
U
پاس منجر به گل
assists
U
پاس منجر به گل
assisting
U
پاس منجر به گل
assisted
U
پاس منجر به گل
lead
U
منجر شدن
trepan
U
منجر شدن به
leads
U
منجر شدن
explusion foul
U
خطای منجر به اخراج
blow resulting in death
U
ضربه منجر به موت
endo
U
تصادف منجر به واژگونی
stalinism
U
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
turnover
U
خطای منجر به از کف دادن توپ
buttending
U
خطای چوب منجر به پنالتی
systemic
U
بدنی
corporal
U
بدنی
corporals
U
بدنی
somatic
U
بدنی
physical
U
بدنی
so matic
U
بدنی
bodily
U
بدنی
pinning combination
U
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
stalement
U
گره خوردن منجر به اعلام سرپا
corporal punishment
U
تنبیه بدنی
flesh colour
U
رنگ بدنی
p.exercise
U
پرورش بدنی
physical movement
U
حرکت بدنی
physical education
U
تربیت بدنی
common sensibility
U
حس کلی بدنی
physical profile
U
نیمرخ بدنی
somatic disorders
U
اختلالهای بدنی
somatotype
U
ریخت بدنی
flesh red
U
بدنی رنگ
corps a corps
U
تماس بدنی
assault and battery
U
حملهی بدنی
physical appearance
U
منظر بدنی
hacking
U
خطای بدنی
body type
U
سنخ بدنی
bodily pain
U
درد بدنی
physical exercise
U
تمرین بدنی
concussion
U
صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
paths
U
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path
U
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
push down list
U
لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
gestic
U
وابسته بحرکت بدنی
assaulted
U
حمله بدنی به حریف
assaults
U
حمله بدنی به حریف
assault
U
حمله بدنی به حریف
corporeal
U
بدنی دارای ماده
eurythmics
U
حرکات بدنی موزون
emotional and physical
U
امور عاطفی و بدنی
somesthesis
U
حساسیت به حسهای بدنی
personal foul
U
خطای بدنی به حریف
eurhythmics
U
حرکات بدنی موزون
personnel monitoring
U
بازرسی بدنی از افراد
probative
U
حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
amuck
U
یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
physical characteristics
U
مشخصات زمین خصوصیات بدنی
sherlu
U
اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
hit on the fly printer
U
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
syndromes
U
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
physical
U
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
classical seat
U
وضع بدنی سوارکار روی زین
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
orthograde
U
راه رونده با بدنی راست وعمودی
assault
U
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndrome
U
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaulted
U
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults
U
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
U
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
hyperphysical
U
خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
dachshund
U
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshunds
U
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
bombs
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
depressant
U
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
recitals
U
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recital
U
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
likelihood
U
احتمال
chanced
U
احتمال
presumption
U
احتمال
presumptions
U
احتمال
expectance
U
احتمال
chance
U
احتمال
supposition
U
احتمال
possibilities
U
احتمال
expectancy
U
احتمال
suppositions
U
احتمال
contingencies
U
احتمال
aptness
U
احتمال
contingency
U
احتمال
chances
U
احتمال
likelihoood
U
احتمال
possibility
U
احتمال
probability
U
احتمال
eventuality
U
احتمال
eventualities
U
احتمال
liabilities
U
احتمال
like lihood
U
احتمال
verisimilitude
U
احتمال
liability
U
احتمال
chancing
U
احتمال
upwash
U
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
probability curve
U
منحنی احتمال
probability analysis
U
احتمال کاوی
probability theory
U
نظریه احتمال
probability ratio
U
بهر احتمال
probability factor
U
ضریب احتمال
probability function
U
تابع احتمال
probability of collision
U
احتمال برخورد
probability of ionization
U
احتمال یونش
probability of kill
U
احتمال انهدام
probability of detection
U
احتمال اکتشاف
probability of detection
U
احتمال کشف
probability distribution
U
توزیع احتمال
contingency
U
احتمال وقوع
probabilism
U
احتمال گرایی
conditional probability
U
احتمال مشروط
inverisimilitude
U
عدم احتمال
kill probability
U
احتمال کشندگی
experimental probability
U
احتمال ازمایشی
experimental probability
U
احتمال تجربی
mathematical probability
U
احتمال ریاضی
moral certainty
U
احتمال قوی
on the chance of
U
نظر به احتمال
contingencies
U
احتمال وقوع
risks
U
احتمال زیان
risking
U
احتمال زیان
risked
U
احتمال زیان
presumedly
U
احتمال میرود
presumption of fraud
U
احتمال تقلب
improbability
U
عدم احتمال
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
unlikelihood
U
عدم احتمال
odds
U
احتمال ووقوع
the probability is
U
احتمال دارد
the probability is
U
احتمال میرود
statistical weight
U
احتمال ترمودینامیکی
transition probability
U
احتمال جهش
There is a 50-50 chance.
U
احتمال 50-50است
risk
U
احتمال زیان
transition probability
U
احتمال انتقال
compound probability
U
احتمال مرکب
russian revolution
U
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
freedom of seas
U
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
risking
U
احتمال زیان یاخطر
risks
U
احتمال زیان و ضرر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com