English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
batch U در گروههای مربوطه و در یک ماشین
batches U در گروههای مربوطه و در یک ماشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operational U آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
matched groups U گروههای همتا
interest groups U گروههای ذینفع
enentiotopic groups U گروههای اناتیتوتوپیک
vested interest groups U گروههای همسود
matched groups U گروههای جور
demographic balance U توازن گروههای سنی
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
lunatic fringe U افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
touchdowns U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
backbones U گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
backbone U گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
touchdown U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
respective U مربوطه
pertaining U مربوطه
news reader U نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
arctic U مربوطه به نواحی قطبی
set U تعداد موضوعات مربوطه
tonal U مربوطه به اهنگ صدا
sets U تعداد موضوعات مربوطه
pertinent U وابسته به یکان مربوطه
setting up U تعداد موضوعات مربوطه
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
record U مجموعه موضوعات داده مربوطه
modes U یات مربوطه را وارد میکند
mode U یات مربوطه را وارد میکند
form U یات مربوطه را وارد میکند
formed U یات مربوطه را وارد میکند
design U نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
designs U نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
forms U یات مربوطه را وارد میکند
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
XGA U رنگ روی صفحه نمایش مربوطه
omission factor U تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
series U گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند
relative U نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
form U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
forms U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
relative U محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
battery integration end radar display U وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
FAQ U الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
strip U حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
menu U مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
menus U مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
baltic exchange U بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
mid user U اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
frequently U صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
finger U برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
fingers U برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
floated U اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floats U اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
float U اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
relational database management system U پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
relational database U پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
push up list U لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
engine U ماشین
plant U ماشین
gins U ماشین
runner U ماشین چی
motors U ماشین
motored U ماشین
motor U ماشین
freeze-up U ماشین
machanist U ماشین چی
plants U ماشین
mills U ماشین
runners U ماشین چی
gin U ماشین
motor- U ماشین
apparatus U ماشین
wheel U رل ماشین
machines U ماشین
automaton U ماشین
machined U ماشین
mill U ماشین
pressmen U ماشین چی
automatons U ماشین
mechanisms U ماشین
mechanism U ماشین
machine U ماشین
wheels U رل ماشین
pressman U ماشین چی
wheeling U رل ماشین
machine language U زبان ماشین
machine error U خطای ماشین
machine interupption U وقفه ماشین
machine equipment U تجهیزات ماشین
machine intelligence U هوش ماشین
machine fault U عیب ماشین
automobile U ماشین خودرو
buffer U ماشین لرزنده
machine fault U نقص ماشین
machine independent U مستقل از ماشین
machine instruction U دستورالعمل ماشین
automobiles U ماشین خودرو
paper mill U ماشین کاغذسازی
motorist U ماشین سوار
typewriters U ماشین تحریر
print U ماشین کردن
printed U ماشین کردن
power shovel U ماشین خاک کش
operators U متصدی ماشین
printer machine U ماشین چاپ
prints U ماشین کردن
motorists U ماشین سوار
rotary U ماشین چرخنده
typewriter U ماشین تحریر
open machine U ماشین باز
pile driving appartus U ماشین شمعکوبی
planing machine U ماشین کندگی
object machine U ماشین مقصود
mimeograph U ماشین تکثیر
millwright U ماشین ساز
milling machine U ماشین فرز
operator U متصدی ماشین
milling machine U ماشین تراش
metal cutting tool U ماشین ابزار
machine oriented U ماشین گرا
treadle U رکاب ماشین
treadles U رکاب ماشین
machine operator U متصدی ماشین
machine operator U اپراتور ماشین
machine operator U کارگردان ماشین
machine operating U عملکرد ماشین
autos U ماشین سواری
machine run U رانش ماشین
machine run U اجرای ماشین
machinist's mate U ماشین ساز
machinist's mate U ماشین کار
auto U ماشین سواری
clipper U ماشین موزنی
machinelike U ماشین وار
machine word U کلمه ماشین
machine time U وقت ماشین
machine learning U فراگیری ماشین
edging machine U ماشین لب خم کنی
chief engineer U مدیر ماشین
chess machine U ماشین شطرنج
computer U ماشین متفکر
computer U ماشین حساب
computer U ماشین الکترونیکی
computers U ماشین متفکر
computers U ماشین حساب
computers U ماشین الکترونیکی
carload U بقدرفرفیت یک ماشین
carfare U کرایه ماشین
hood bonnet U کاپوت ماشین
commutating machine U ماشین جابجاگری
commutator machine U ماشین کموتاتودار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com