Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to hold a share in a business
U
در شرکتی سهمی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
parabolic
U
سهمی گون سهمی شکل
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
parabolas
U
سهمی
sagittate
U
سهمی
parabola
U
سهمی
styloid
U
سهمی
sagittal
U
سهمی
styloid process
U
زائده سهمی
partial rienforcement
U
تقویت سهمی
partial variance
U
پراکنش سهمی
parabolic arch
U
قوس سهمی
partial correlation
U
همبستگی سهمی
sageittal suture
U
درز سهمی
sagittal plane
U
صفحه سهمی
parabolic arch
U
طاق سهمی
parabolic
U
سهمی وار
parabolic mirror
U
اینه سهمی وار
parabolic variation
U
تغییرات سهمی شکل
partial regression equation
U
معادلات رگرسیون سهمی
nominal value
U
قیمت اسمی سهمی
parabolic lens
U
عدسی سهمی وار
partial pressure
U
فشار جرئی یا سهمی
sagittary
U
سهمی وابسته به تیر اندازی
sagittal
U
وابسته به درز سهمی جمجمه
participatory
U
شرکتی
ex. dividend
سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
joint
U
شرکتی مشاع
Freepost
U
پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
differential effects
U
اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
portions
U
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portion
U
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
trajectory shift
U
انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
level point
U
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
paraboloid
U
شکل سه بعدی حاصل ازدوران یک سهمی حول محورکانونی
trajectory scorer
U
وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
clearing houses
U
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
corporative
U
وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
To lay the foundation of a company.
U
پایه واساس شرکتی راریختن
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
office grapevine
U
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
Apple Computer Corporation
U
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
clearing house
U
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
developer
U
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developers
U
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
to shake up
[a company]
<idiom>
U
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
recapitalize
U
ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
factoring agent
U
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
holding company
U
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
notify party
U
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
freighters
U
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
freighter
U
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
vapor pressure
U
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
cybercafe
U
شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
thirds
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
third
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
mutual fund
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
stationery
U
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
Sun Microsystems
U
شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
Intel
U
شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
offices
U
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
office
U
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
original equipment manufacturer
U
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
open
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opens
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
ISP
U
شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
doubts
U
شک داشتن
own
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
owned
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
owns
U
داشتن
having
U
داشتن
owning
U
داشتن
have
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubt
U
شک داشتن
lacks
U
کم داشتن
to have possession of
U
داشتن
to possess
U
داشتن
to have
U
داشتن
to hold
U
داشتن
lacked
U
کم داشتن
lack
U
کم داشتن
redolence
U
بو داشتن
want
U
کم داشتن
possesses
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
to have f.
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
bears
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
possess
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
lackvt
U
کم داشتن
relieve
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
possessing
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieving
U
داشتن
apprehended
U
بیم داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
apprehends
U
بیم داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
reside
U
اقامت داشتن
hankers
U
اشتیاق داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
attends
U
حضور داشتن
resided
U
اقامت داشتن
attending
U
حضور داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
cherish
U
گرامی داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
lend
U
معطوف داشتن
correlating
U
همبستگی داشتن
correlates
U
همبستگی داشتن
correlate
U
همبستگی داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
cherished
U
گرامی داشتن
espousing
U
عقیده داشتن به
provides
U
مقرر داشتن
provide
U
مقرر داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
cherishes
U
گرامی داشتن
espouse
U
عقیده داشتن به
espoused
U
عقیده داشتن به
espouses
U
عقیده داشتن به
lends
U
معطوف داشتن
sends
U
ارسال داشتن
afforded
U
استطاعت داشتن
disguised
U
نهان داشتن
afford
U
استطاعت داشتن
disguises
U
نهان داشتن
disguising
U
نهان داشتن
differ
U
فرق داشتن
differed
U
فرق داشتن
differing
U
فرق داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com