English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He vanished into the night. U در سیاهی شب نا پدید گشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raise its head U پدید امدن
keloid U برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
diachrony U تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
nigrescence U سیاهی
nigritude U سیاهی
sootiness U سیاهی
iron mould U سیاهی
griminess U سیاهی
macule or mackle U سیاهی
blackest U سیاهی
blacks U سیاهی
blacker U سیاهی
blacked U سیاهی
blackout U سیاهی
blackouts U سیاهی
black U سیاهی
blackness U سیاهی
iron mold U سیاهی اهن
furnace black U سیاهی کوره
eye ball U سیاهی چشم
macule U لکه سیاهی
inkiness U سیاهی مرکب
Every thing swims before my eyes . U چشمم سیاهی می رود
melanize U با سیاهی علامت گذاشتن
black eyes U سیاهی اطراف چشم
black eye U سیاهی اطراف چشم
melanosis U سیاهی غیر طبیعی پوست
goal predicates blackness U زغال از سیاهی خبر میدهد
ani U پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
black will take no other hue U بالای سیاهی رنگی نیست
melanotic U دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
melanism U سیاهی غیر طبیعی بشره سیاه چردگی
You name it , weve got it. U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
You name it . Everything under the sun . U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com