English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to stamp on the memory U در ذهن منقوش ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
graved U منقوش ساختن
Other Matches
figured U منقوش
plaque U لوح منقوش
engraved U منقوش کردن
tapestry U پرده منقوش
decorated pottery U سفالکاری منقوش
painted pottery U سفالکاری منقوش
engraves U منقوش کردن
plaques U لوح منقوش
tapestries U پرده منقوش
engrave U منقوش کردن
imprints U منقوش کردن
imprinted U منقوش کردن
imprint U منقوش کردن
stained glass U شیشه کاری منقوش
lapidary U منقوش روی سنگ
lapidarian U منقوش روی سنگ
intagliated U حکاکی شده منقوش
tole U حلبی منقوش وجلادار
graphically U بطور نوشته یا منقوش
stained glass U شیشه بندی منقوش
tapestried U دارای پرده منقوش
figurate U دارای شکل معین منقوش
stamps U نقش بستن منقوش کردن
stamp U نقش بستن منقوش کردن
tapis U پارچه منقوش پردهای یا رومیزی یا فرش
alicatado U [کاشی کاری منقوش در اسپانیا و آمریکای لاتین]
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
characterized U مشخص کردن منقوش کردن
characterize U مشخص کردن منقوش کردن
characterises U مشخص کردن منقوش کردن
characterising U مشخص کردن منقوش کردن
characterizing U مشخص کردن منقوش کردن
characterised U مشخص کردن منقوش کردن
characterizes U مشخص کردن منقوش کردن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
set up U ساختن
constructed U ساختن
creating U ساختن
invents U ساختن
invent U ساختن
inventing U ساختن
fabricated U ساختن
fabricating U ساختن
construct U ساختن
fabricates U ساختن
confect U ساختن
fabricate U ساختن
invented U ساختن
manufactures U ساختن
fabrication U ساختن
upgrade U ساختن
builds U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
carbonize U کک ساختن
bulid U ساختن
pellet U حب ساختن
makes U ساختن
manufactured U ساختن
buildings U ساختن
constructs U ساختن
creates U ساختن
create U ساختن
indite U ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
build U ساختن
dree U ساختن با
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
manufacture U ساختن
make U ساختن
put up U ساختن
bridge U پل ساختن
constructing U ساختن
composes U ساختن
compose U ساختن
mint U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
bridged U پل ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
produce U ساختن
produced U ساختن
produces U ساختن
minting U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
remakes U از نو ساختن
put-up U ساختن
miscreate U بد ساختن
to get along U ساختن
unifying U تک ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
generating U ساختن
unify U تک ساختن
unifies U تک ساختن
to go in with U ساختن با
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
to t. up U ساختن
mints U ساختن
minted U ساختن
remake U از نو ساختن
upbuild U ساختن
subverting U واژگون ساختن
familiarised U اشنا ساختن
subverts U واژگون ساختن
notifies U اگاه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
notify U اگاه ساختن
wetted U مرطوب ساختن
familiarises U اشنا ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
notified U اگاه ساختن
wettest U مرطوب ساختن
familiarized U اشنا ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
familiarize U اشنا ساختن
maximised U بیشینه ساختن
familiarising U اشنا ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
maximized U بیشینه ساختن
reconciles U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
diversify U گوناگون ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
gaunt U زننده ساختن
reconciling U راضی ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
reconcile U راضی ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
notifying U اگاه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
diversified U گوناگون ساختن
denigration U سیاه ساختن
accustoms U معتاد ساختن
minimised U کمینه ساختن
minimises U کمینه ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
internalization U درونی ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
accustoming U معتاد ساختن
accustom U معتاد ساختن
discover U مکشوف ساختن
discovered U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
produced U ساختن محصول
produces U ساختن محصول
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
snarl U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
relieving U بر جسته ساختن
humidified U مرطوب ساختن
denuded U عاری ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com