English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
lead a unit U فرماندهی کردن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
strategies U فن فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
commanded U فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
command U فرماندهی
commandantship U فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
executive branch U فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
commands U فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
commandership U فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
commandery U مقام فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
commanded U سرکردگی فرماندهی
continuity of command U مداومت فرماندهی
command U سرکردگی فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
commodity command U فرماندهی اماد
support command U فرماندهی پشتیبانی
high command U فرماندهی عالی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
air command U فرماندهی هوایی
bridge U پل فرماندهی کشتی
bridged U پل فرماندهی کشتی
bridges U پل فرماندهی کشتی
supreme U فرماندهی عالی
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
headquarters U قرارگاه فرماندهی
headquarters U مرکز فرماندهی
area command U فرماندهی منطقه
flag ship U ناو سر فرماندهی
administrative command U فرماندهی اداری
command posts U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command post U پست فرماندهی
flagships U ناو فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
tactical command ship U ناو فرماندهی
base command U فرماندهی پایگاه
unified command U فرماندهی متحد
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
combined command U فرماندهی مرکب
joint command U فرماندهی مشترک
command channels U ردههای فرماندهی
command group U گروه فرماندهی
command language U زبان فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
command mode U حالت فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
head quarters U مرکز فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
commands U سرکردگی فرماندهی
commander's call U در اختیار فرماندهی
oldman U مقام فرماندهی
commander's estimate U براورد فرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
guides U کشتی فرماندهی عملیات
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
guided U کشتی فرماندهی عملیات
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
guide U کشتی فرماندهی عملیات
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
aiming circle U زاویه یاب فرماندهی
cupola U برجک فرماندهی تانک
cupolas U برجک فرماندهی تانک
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
type command U فرماندهی ناو گروه
forward command post U پست فرماندهی جلو
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
flag officer U افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
subscribing U تقبل کردن
assume U تقبل کردن
undertake U تقبل کردن
subscribe U تقبل کردن
assumes U تقبل کردن
undertakes U تقبل کردن
subscribed U تقبل کردن
subscribes U تقبل کردن
undertaken U تقبل کردن
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
bear U تقبل کردن تحمل کردن
bears U تقبل کردن تحمل کردن
assumpsit U تقبل
underwriter U تقبل کننده
uncommitted U تقبل نشده
underwriters U تقبل کننده
sans frais U بدون تقبل هزینه
without engagement U بدون تقبل مسئولیت
assumpsit U تقبل دیون دیگری
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
without impeachment of waste U بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
strike root U ریشه کردن گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com