English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
someone has at present U در دسترس کسی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
availability U در دسترس بودن
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
to be available U در دسترس بودن
Other Matches
within teach U دسترس
access U دسترس
reached U دسترس
reaches U دسترس
accessed U دسترس
reaching U دسترس
available U در دسترس
accesses U دسترس
accessing U دسترس
within teach U در دسترس
reach U دسترس
near at hand U در دسترس
accessible U در دسترس
at arm's length U در دسترس
disposal U در دسترس
disposal U دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
inaccessible U خارج از دسترس
on hand <idiom> U قابل دسترس
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
out of the way U غیرقابل دسترس
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
availability U دسترس پذیری
inaccessible U غیرقابل دسترس
available with U در دسترس نزد .....
access U راه دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
availablity U دسترس پذیری
access point U نقطه دسترس
available by U در دسترس از طریق .....
accessed U راه دسترس
off the shelf U مواد در دسترس
placing at disposal U در دسترس گذاردن
accesses U راه دسترس
accessible U قابل دسترس
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
available U دسترس پذیر
accessing U راه دسترس
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
abaton U [محل خارج از دسترس]
utilizing U در دسترس قرار دادن
utilizes U در دسترس قرار دادن
utilising U در دسترس قرار دادن
utilised U در دسترس قرار دادن
utilises U در دسترس قرار دادن
system availability U دسترس پذیری سیستم
utilize U در دسترس قرار دادن
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
place at disposal U در دسترس قرار دادن
average available discharge U بده میانگینی دسترس
accessible U در دسترس قابل وصول
passing shot U ضربه دور از دسترس
an accessible place U جای قابل دسترس
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
ball U توپ دور از دسترس توپزن
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
ablest U لایق بودن مناسب بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
depended U مربوط بودن منوط بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
abut U مماس بودن مجاور بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
abuts U مماس بودن مجاور بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
agreeing U متفق بودن همرای بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand U بودن واقع بودن
interdepend U بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
incompactness U ول بودن
To be in two minds about something . To be undecided. To waver and vacI'llate. U دو دل بودن
to hold water U ضد آب بودن
judder U لق بودن
concentricity U بودن
wobble U لق بودن
juddered U لق بودن
to be proper for U به جا بودن
dubiosity U در شک بودن
judders U لق بودن
ween U بودن
stinks U بد بودن
stink U بد بودن
put one's cards on the table <idiom> U رک بودن
teem U پر بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com