Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accessible
U
در دسترس قابل وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
accessible
U
قابل دسترس
on hand
<idiom>
U
قابل دسترس
an accessible place
U
جای قابل دسترس
executable
<adj.>
U
قابل وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
recoverable
U
قابل وصول
doable
<adj.>
U
قابل وصول
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
accessible
U
قابل وصول
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
come at able
U
قابل وصول
makable
<adj.>
U
قابل وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
collectable
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
collectible
U
قابل وصول
getatable
U
قابل دسترس توفیق یافتنی
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
solvency
U
قابل وصول بودن
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
staffing
U
قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
bad debts
U
طلب غیر قابل وصول
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
hogs
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
hogged
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
hog
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
micro prolog
U
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
desk accessories
U
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
data interchange format
U
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
accessing
U
دسترس
within teach
U
دسترس
within teach
U
در دسترس
accesses
U
دسترس
reaches
U
دسترس
reached
U
دسترس
reach
U
دسترس
disposal
U
دسترس
disposal
U
در دسترس
at arm's length
U
در دسترس
accessible
U
در دسترس
reaching
U
دسترس
available
U
در دسترس
access
U
دسترس
accessed
U
دسترس
near at hand
U
در دسترس
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
accesses
U
راه دسترس
availablity
U
دسترس پذیری
available with
U
در دسترس نزد .....
available by
U
در دسترس از طریق .....
accessing
U
راه دسترس
off the shelf
U
مواد در دسترس
accessed
U
راه دسترس
to be available
U
در دسترس بودن
access
U
راه دسترس
placing at disposal
U
در دسترس گذاردن
availability
U
دسترس پذیری
availability
U
در دسترس بودن
available
U
دسترس پذیر
out of the way
U
غیرقابل دسترس
accessible duct
U
مجرای دسترس
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
on tap
<adj.>
U
همیشه در دسترس
inaccessible
U
خارج از دسترس
access point
U
نقطه دسترس
utilizing
U
در دسترس قرار دادن
utilizes
U
در دسترس قرار دادن
to be available
[to someone]
U
در دسترس
[کسی]
بودن
utilising
U
در دسترس قرار دادن
utilises
U
در دسترس قرار دادن
utilised
U
در دسترس قرار دادن
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
abaton
U
[محل خارج از دسترس]
someone has at present
U
در دسترس کسی بودن
place at disposal
U
در دسترس قرار دادن
utilize
U
در دسترس قرار دادن
system availability
U
دسترس پذیری سیستم
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
unattainbility of absolute zero
U
دسترس ناپذیری صفر مطلق
collection
U
وصول
recovery
U
وصول
reception
U
وصول
receptions
U
وصول
collections
U
وصول
recoveries
U
وصول
to put something at somebody's disposal
U
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
collecting
U
وصول کردن
get in
U
وصول کردن
cleared cheque
U
چک وصول شده
recovering
U
وصول کردن
outstanding
U
وصول نشده
outstandingly
U
وصول نشده
recover
U
وصول کردن
recvery
U
استرداد وصول
collecting books
U
وصول مطالبات
recovers
U
وصول کردن
certificate of receipt
U
گواهی وصول
collect
U
وصول کردن
levied
U
وصول مالیات
levies
U
وصول مالیات
levy
U
وصول مالیات
accessibility
U
قابلیت وصول
levier
U
مالیات وصول کن
line of approach
U
راه وصول
collects
U
وصول کردن
levying
U
وصول مالیات
acknowledgment
U
اعلام وصول
to get in
U
وصول کردن
collecting debts
U
وصول مطالبات
collection charge
U
هزینه وصول
collection fee
U
هزینه وصول
receive
U
وصول کردن
receipt
U
اعلام وصول
receipts
U
وصول کردن
accession
U
تابع وصول
collection charges
U
هزینه وصول
recipients
U
وصول کننده
collection order
U
دستور وصول
receipts
U
اعلام وصول
recoveries
U
وصول جبران
receives
U
وصول کردن
recovery
U
وصول جبران
recipient
U
وصول کننده
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
receipt
U
وصول کردن
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
receipts
U
اعلام وصول نمودن
cash
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
good dept
U
طلب وصول شدنی
receipt
U
اعلام وصول نمودن
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
debt collector
U
وصول کننده طلب
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
collecting bank
U
بانک وصول کننده
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
publican
U
مامور وصول مالیات
good debt
U
طلب وصول شدنی
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
publicans
U
مامور وصول مالیات
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
the source
U
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
long hop
U
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
currents
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
current
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
acknowledges
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
reviving
U
وصول مطالبات سوخت شده
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
acknowledgement
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledging
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
accessibility
U
دستیابی پذیری قابلیت وصول
acknowledgments
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
buffer pool
U
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
U
وصول وجه در موقع تحویل کالا
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com