Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be toast
[American E]
<idiom>
U
در دردسر بزرگی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
todo
U
دردسر
headache
U
دردسر
headaches
U
دردسر
cushiest
U
بی دردسر
cushy
U
بی دردسر
hassle
U
دردسر
hassled
U
دردسر
hassles
U
دردسر
hassling
U
دردسر
cushier
U
بی دردسر
bothersome
U
پر دردسر
aggro
U
دردسر
in hot water
<idiom>
U
در دردسر
effortless
U
بی دردسر
effortlessly
U
بی دردسر
bothered
U
دردسر دادن
hot potato
U
مایهی دردسر
bothering
U
دردسر دادن
bothers
U
دردسر دادن
hot potatoes
U
مایهی دردسر
trouble-free
<adj.>
U
بدون دردسر
money for jam
<idiom>
U
پول بی دردسر
inconvenienced
U
دردسر ناسازگاری
bother
U
دردسر دادن
inconveniencing
U
دردسر ناسازگاری
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
agreat d. of trouble
U
دردسر زیاد
raise a hand
<idiom>
U
به دردسر انداختن
in the soup
<idiom>
U
در دردسر افتادن
mess up
<idiom>
U
به دردسر افتادن
inconveniences
U
دردسر ناسازگاری
make waves
<idiom>
U
ایجاد دردسر
troublesome
<adj.>
U
دردسر آفرین
psychic income
U
درامد بی دردسر
inconvenience
U
دردسر ناسازگاری
cushily
U
اسان وبی دردسر
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
ask for trouble
<idiom>
U
دنبال دردسر گشتن
soft loans
U
وام بدون دردسر
put (someone) out
<idiom>
U
ناراحت ،دردسر،اذیت
soft loan
U
وام بدون دردسر
trachle
U
سبب خستگی یا دردسر
to put anyone to t.
U
کسیرا دردسر یازحمت دادن
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
To get embroiled in something.
U
د رکش وواکش ( دردسر افتادن )
incommode
U
ناراحت گذاردن دردسر دادن
to cause trouble for oneself
U
برای خود دردسر راه انداختن
bigness
U
بزرگی
gloriousness
U
بزرگی
size
U
بزرگی
voluminesity
U
بزرگی
hugeness
U
بزرگی
enlargement
U
بزرگی
bulkiness
U
بزرگی
voluminosity
U
بزرگی
dignity
U
بزرگی
sizes
U
بزرگی
augustness
U
بزرگی
massiveness
U
بزرگی
masterdom
U
بزرگی
gentility
U
بزرگی
magnitude
U
بزرگی
grandness
U
بزرگی
magneficence
U
بزرگی
enlargements
U
بزرگی
hauteur
U
بزرگی
grandeur
U
بزرگی
largeness
U
بزرگی
greatness
U
بزرگی
magnifcation
U
بزرگی
supercilicusness
U
بزرگی
I didn't intend to involve you in this mess.
U
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
get into a row
U
مورد سرزنش واقع شدن توی دردسر افتادن
formidability
U
استحکام بزرگی
magnanimity
U
بزرگی طبع
aggrandizement
U
افزایش بزرگی
vastity
U
عظمت بزرگی
headship
U
بزرگی برتری
vastness
U
عظمت بزرگی
so large
U
باین بزرگی
to a greatness
U
بزرگی یافتن
sample size
U
بزرگی نمونه
eminency
U
برامدگی بزرگی
order of magnitude
U
مرتبه بزرگی
Lordship
U
سیادت بزرگی
Lordships
U
سیادت بزرگی
vastitude
U
عظمت بزرگی
she was nipped in the bud
U
به بزرگی نرسید
amplitude
U
دامنه بزرگی
eminence
U
برامدگی بزرگی
immenseness
U
بزرگی عظمت
man and boy
U
چه در کودکی چه در بزرگی
headships
U
بزرگی برتری
immeasurableness
U
بزرگی بی اندازه
he did me a great wrong
U
خطای بزرگی .....
megacephaly
U
بزرگی بیش از حد سر
to a greatness
U
به بزرگی رسیدن
that is no great work
U
کار بزرگی نیست
come a long way
<idiom>
U
برنامه بزرگی ریختن
breadth of mind
U
بزرگی یا وسعت فکر
monstrousness
U
شگفت انگیزی بزرگی
pyralidid
U
خانواده بزرگی ازپروانه ها
the meridian of glory
U
اوج بزرگی یا جلال
bulk
U
حجم بزرگی از چیزی
he is a great help
U
او کمک بزرگی است
great dangers overhang us
U
خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
he is a great person
U
شخص بزرگی است
too big for one's breeches/boots
<idiom>
U
احساس بزرگی کردن
great dangers overhang us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما است
steatopygia
U
بزرگی وفربهی کفل زنان
bias error
U
خطایی با علامت و بزرگی ثابت
Majesty
U
بزرگی عظمت وشان واقتدار
(when the) chips are down
<idiom>
U
بامشکل بزرگی مواجه شدن
piece deresistance
U
مثلا تیکه بزرگی از گوشت
deck
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesties
U
بزرگی عظمت وشان واقتدار
he did me a great wrong
U
بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
decks
U
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
U
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
A big rock rolled down the mountain.
U
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
nothing great is easy
U
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
to roll a huge snowball
U
گلوله بزرگی از برف درست کردن
loving cup
U
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
to poke one's head into a hornets' nest
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to open a can of worms
<idiom>
U
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
mastiffs
U
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breakers
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
the propylaea
U
نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
breaker
U
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
mastiff
U
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
treadmill
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmills
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
broadsheet
U
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheets
U
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
multivolume file
U
فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
anagoge
U
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
Police are out in force.
U
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
miller thumb
U
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
anagogy
U
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
aquarium
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
emphysema
U
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
internally blown flap
U
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquariums
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
estuary
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben
U
ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
multiplan
U
یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuaries
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
band shell
U
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bulk
U
رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
U
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
backlogs
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
number cruncher
U
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batch
U
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batches
U
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com