Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lying in
U
در بستر خوابی دوره نفاس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puerperium
U
دوره نفاس
bed factor
U
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
lochia
U
نفاس
hypnoidal
U
خوابی
hypnoid
U
خوابی
ahypnia
U
بی خوابی
ahupnosia
U
بی خوابی
sleeplessness
U
بی خوابی
agrypnia
U
بی خوابی
carnal knowledge
U
بغل خوابی
hibernation
U
زمستان خوابی
estivation
U
تابستان خوابی
i dreamt a d.
U
خوابی دیدم
supination
U
برپشت خوابی
to know carnally
U
بغل خوابی کردن با
four-poster
U
تخت خوابی که چهارتیریادیرک درچهارگوشه داردکهبانهاپرده میبندن
four-posters
U
تخت خوابی که چهارتیریادیرک درچهارگوشه داردکهبانهاپرده میبندن
there is no royal road to learning
<proverb>
U
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
supination
U
قرار دادن کف دست رو به بالا تاق باز خوابی
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
nymphomanic
U
دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
bedfellows
U
هم بستر
bed
U
بستر
beds
U
بستر
bedfellow
U
هم بستر
floored
U
بستر
sack
U
بستر
sacked
U
بستر
floors
U
بستر
floor
U
بستر
sacks
U
بستر
head stock
U
بستر
nacelle
U
بستر
headstock
U
بستر
abed
U
در بستر
doss
U
بستر
childbed
U
بستر زایمان
bottom profile
U
نمایه بستر
the bed of a river
U
بستر یک رود
bed
U
بستر پشته
raod bed
U
بستر جاده
sick bed
U
بستر بیماری
bedder
U
سنگ بستر
hot bed
U
بستر گرم
riverbed
U
بستر رودخانه
seabed
U
بستر دریا
seabed
U
بستر اقیانوس
river bed
U
بستر رودخانه
bedside
U
کنار بستر
beds
U
بستر پشته
stationary bed
U
بستر ساکن
kip
U
در بستر رفتن
sea bed
U
بستر دریا
stream bed
U
بستر ابراهه
sub base
U
زیر بستر
card bed
U
بستر کارتها
sand cushion
U
بستر ماسهای
bedrock
U
بستر سنگ
bedrock
U
سنگ بستر
ocean floor
U
بستر اقیانوس
natural bed
U
بستر طبیعی
kipping
U
در بستر رفتن
astir
U
بیرون از بستر
kipped
U
خوابیدن بستر
bed and breakfast
U
بستر و صبحانه
kipping
U
خوابیدن بستر
bed materials
U
رسوبات بستر
kipped
U
در بستر رفتن
bed factor
U
ضریب بستر
bed material
U
رسوبات بستر
arroyo
U
بستر نهر
river beds
U
بستر رودخانه
deathbed
U
بستر مرگ
lie up
U
در بستر ماندن
bed width
U
عرض بستر
decumbent
U
در بستر خوابیده
kip
U
خوابیدن بستر
bed waves
U
موج بستر
bed ripples
U
موج بستر
death bed
U
بستر مرگ
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
beds
U
بستر زیر کار
bed
U
بستر زیر کار
fixed bed polymerization
U
بسپارش در بستر ثابت
fluid bed vulcanization
U
وولکانش در بستر سیال
bed load
U
بار متحرک بستر
he fell ill
U
به بستر بیماری افتاد
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
fluid bed polymerization
U
بسپارش در بستر سیال
river bed level
U
تراز بستر رودخانه
cuddling
U
در بستر راحت غنودن
cuddles
U
در بستر راحت غنودن
cuddled
U
در بستر راحت غنودن
bed rock ledge
U
لایه سنگی کف بستر
bituminuos gravel base
U
بستر شنی قیردار
subgrade
U
قشر بستر جاده
cuddle
U
در بستر راحت غنودن
excavation in river bed
U
خاکبرداری در بستر رودخانه
lie in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
flat bed plotter
U
رسام با بستر تخت مسطح
lie-in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
strath
U
بستر پهن مسیر رودخانه
summer bed of a river
U
بستر تابستانی رودخانه مسیل
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
he is out and a bout
U
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
caisson
U
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat
U
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
cycle
U
دوره
perimeters
U
دوره
rhythm
U
دوره
cycles
U
دوره
careering
U
دوره
outline
U
دوره
rimless
U
بی دوره
compass
U
دوره
cycled
U
دوره
one's d.
U
دوره
careers
U
دوره
periods
U
دوره
felloe
U
دوره
periphery
U
دوره
stadia
U
دوره
Ice Age
U
دوره یخ
session
U
دوره
era
U
دوره
eras
U
دوره
outlining
U
دوره
outlines
U
دوره
he has run his race
U
دوره
phase
U
دوره
outlined
U
دوره
phases
U
دوره
sessions
U
دوره
stadium
U
دوره
period
U
دوره
felly
U
دوره
perimeter
U
دوره
stadiums
U
دوره
phased
U
دوره
termed
U
دوره
instar
U
دوره
setting up
U
دوره
edge
U
دوره
edges
U
دوره
sets
U
دوره
border
U
دوره
set
U
دوره
rim
U
دوره
bordered
U
دوره
reviewal
U
دوره
peripheries
U
دوره
term
U
دوره
terming
U
دوره
to have ones fling
U
دوره
rims
U
دوره
rhythms
U
دوره
coursed
U
: دوره
contemporaries
U
هم دوره
contemporary
U
هم دوره
courses
U
: دوره
careered
U
دوره
circuit
U
دوره
periodicity
U
دوره
circuits
U
دوره
epoch
U
دوره
bordering
U
دوره
pool
U
دوره
pooled
U
دوره
epochs
U
دوره
career
U
دوره
pools
U
دوره
course
U
: دوره
processes
U
دوره عمل
game cycle
U
دوره بازی
cheap jack
U
دوره گرد
budget period
U
دوره بودجه
estrous cycle
U
دوره فحلی
germinal period
U
دوره نوجنینی
process
U
دوره عمل
caird
U
دوره گرد
colportage
U
دوره گردی
action period
U
دوره کنش
advance course
U
دوره عالی
advanced course
U
دوره عالی
cycle time
U
زمان دوره
basic course
U
دوره مقدماتی
electoral legislative term
U
دوره انتخابیه
duty factor
U
دوره کار
duty cycle
U
دوره کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com