English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
on the way back U در برگشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
home U شهر بخانه برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
cradle U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradled U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradles U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
return U برگشتن
returned U برگشتن
returning U برگشتن
returns U برگشتن
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
char U جسم زغال برگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
chars U جسم زغال برگشتن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U پس زدن برگشتن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U پس زدن برگشتن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U پس زدن برگشتن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U پس زدن برگشتن
sheer U برگشتن
reverse U برگشتن
reversed U برگشتن
reverses U برگشتن
reversing U برگشتن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
retract U عقب کشیدن برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
topple U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
toppling U برگشتن واژگون کردن
swindle U ورق برگشتن
swindled U ورق برگشتن
swindles U ورق برگشتن
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
regurgitate U برگشتن
regurgitated U برگشتن
regurgitates U برگشتن
regurgitating U برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
revert U برگشتن
reverted U برگشتن
reverting U برگشتن
reverts U برگشتن
recoil U بحال خود برگشتن
recoil U بحال نخستین برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
recoils U بحال خود برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
capsize U برگشتن قایق
capsized U برگشتن قایق
capsizes U برگشتن قایق
capsizing U برگشتن قایق
deviate U برگشتن
deviated U برگشتن
deviates U برگشتن
deviating U برگشتن
abjeure U برگشتن از
apostatize U از دین برگشتن
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
backslide U برگشتن
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
chare U برگشتن
Other Matches
retroflex U برگشتن
to come back U برگشتن
resile U برگشتن
repullulate U برگشتن
hark back U برگشتن
go back U برگشتن
lapse vi U برگشتن
come back U برگشتن
recrudesce U برگشتن
regorge U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
to go back U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
reoccurring U برگشتن
roll around <idiom> U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
to put back U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
head off <idiom> U به عقب برگشتن
untread U برگشتن بازگشتن
to fall away U برگشتن مرتدشدن
till his return U تا موقع برگشتن او
introspect U بخود برگشتن
remigrate U از مهاجرت برگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
resile U به عقب برگشتن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
to throw back U به تبار خود برگشتن
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
procedure turn U دور زدن برای برگشتن در مسیر
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to hark back U برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
perseverate U خود به خود برگشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com