English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
market value U در بازار قیمت بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
yield U قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yielded U قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yields U قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
collusion U برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
historical cost U قیمت بازار
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
market price U قیمت بازار
market value U قیمت بازار
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
open market price U قیمت بازار ازاد
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
Other Matches
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
cloth-hall U بازار
shopping center U بازار
mart U بازار
market U بازار
the mareet was weak U بازار
marketed U بازار
trone U بازار
agora U بازار
market place U بازار
markets U بازار
market places U بازار
bazaar U بازار
bazaars U بازار
market appraisal U سنجش بازار
loan market U بازار وام
supermarket U ابر بازار
sharing the market U تقسیم بازار
market demand U تقاضای بازار
emporia U بازار بزرگ
market equilibrium U تعادل بازار
market imperfection U نقص بازار
money markets U بازار پول
black market U بازار سیاه
market freedom U ازادی بازار
market failure U ناتوانی بازار
money market U بازار پول
supermarkets U ابر بازار
carpet market U بازار فرش
market functions U وفائف بازار
aggregate market supply U عرضه کل بازار
emporiums U بازار بزرگ
emporium U بازار بزرگ
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
bullish market U بازار رو به رونق
buyer's market U بازار خرید
buyers market U بازار خرید
bullish market U بازار احتکاری
bullion market U بازار شمش
brand leader U پیشرو در بازار
widening of market U گسترش بازار
the market is dull U بازار کساداست
EEC U بازار مشترک
bearish market U بازار رو به افول
black markets U بازار سیاه
bourse U بازار سهام
capital market U بازار سرمایه
spot market U بازار نقدی
exchange market U بازار اسعار
fair market U هفته بازار
fair market U بازار مکاره
falling market U بازار رو به زوال
market forces U نیروهای بازار
foreign exchange market U بازار ارز
foreign market U بازار خارج
gold market U بازار طلا
home market U بازار داخلی
imperfect market U بازار ناقص
download U بازار کارافتاده
domestic market U بازار داخلی
dead market U بازار کم فروش
commodity market U بازار کالا
seller's market U بازار فروشنده
sales area U بازار فروش
wage market U بازار دستمزد
county fair U بازار مکاره
county fair U بازار روز
credit market U بازار اعتباری
dead market U بازار کساد
labor market U بازار کار
market review U بررسی بازار
free market U بازار ازاد
marketplace U بازار گاه
competitions U بازار ازاد
slumping U کسادی بازار
competition U بازار ازاد
market opportunity U فرصت بازار
slumps U کسادی بازار
Common Market U بازار مشترک
market mechanism U مکانیسم بازار
slumped U کسادی بازار
market survey U بررسی بازار
market share U سهم بازار
market oriented U در جهت بازار
market structure U ساخت بازار
market segmentation U تقسیم بازار
market structure U بنیان بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market system U نظام بازار
tenor U بازار سلف
tenors U بازار سلف
open market U بازار ازاد
market trends U روندهای بازار
market trust U بازار انحصاری
market risk U خطر بازار
narrow market U بازار محدود
perfect market U بازار کامل
oil market U بازار نفت
free markets U بازار ازاد
market economies U اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد بازار
market overt U بازار اشکار
gluts U پر کردن بازار
market research U بررسی بازار
market leader U پیشقدم در بازار
glut U پر کردن بازار
open market U بازار باز
market penetration U نفوذ به بازار
mart U بازار مالی
marketing U بازار یابی
sale U بازار فروش
slump U کسادی بازار
outlets U بازار فروش
market leader U پیشرو بازار
outlet U بازار فروش
financial market U بازار مالی
market prices U قیمتهای بازار
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
product launch U جا انداختن محصول در بازار
cooling period U زمان بازار خراب کن
securities market U بازار اوراق بهادار
market rate of interest U نرخ بهره بازار
security market U بازار اوراق بهادار
soft market U بازار با تقاضای خوب
open purchase U خرید از بازار ازاد
launch U جا انداختن کالا در بازار
launched U جا انداختن کالا در بازار
the market is dull U بازار راکد است
launches U جا انداختن کالا در بازار
black market operations U عملیات بازار سیاه
To depress the market . U بازار را کساد کردن
break into the market U در بازار رسوخ کردن
bull the market U بازار را گرم کردن
open market rate U نرخ بازار ازاد
open market operations U عملیات بازار ازاد
organizes U بازار سازمان یافته
baltic exchange U بازار بورس بالتیک
marketability U قابلیت عرضه در بازار
spot market U بازار معاملات نقدی
commodity market U بازار مواد اولیه
commodity market U بازار کالای مصرفی
organized market U بازار سازمان یافته
launching U جا انداختن کالا در بازار
cornering the market U قبضه نمودن بازار
organizing U بازار سازمان یافته
market directed economy U اقتصاد مبتنی بر بازار
market U بازار فروش [اقتصاد]
home market U بازار داخل کشور
to place on the market U به بازار عرضه کردن
to put on the market U به بازار عرضه کردن
market imperfection U ناقص بودن بازار
market U در بازار دادوستد کردن
market leader U دارای رهبریت بازار
market information U اطلاعات و دادههای بازار
market grades and grading U طبقه بندی بازار
market mechanism U طرز کار بازار
organize U بازار سازمان یافته
free market system U نظام بازار ازاد
dual labor market U بازار کار دوگانه
marketed U به بازار عرضه کردن
exchange intervention U دخالت در بازار ارز
exchange market U بازار داد و ستد
marketed U در بازار دادوستد کردن
market U به بازار عرضه کردن
markets U در بازار دادوستد کردن
markets U به بازار عرضه کردن
initial campaign U معرفی کالا به بازار
organises U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
free market economy U اقتصاد بازار ازاد
market forces U عوامل موثردر بازار
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
plaza U بازار میدان محل معامله
The gold market is booming . U بازار طلااینروزها گرم است
futures market U بازار خرید و فروش سلف
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
forums U بازار محل اجتماع عموم
marketplace U میدان فروش کالا بازار
forum U بازار محل اجتماع عموم
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
go to the school of hard knocks <idiom> U در کوچه و بازار یاد گرفتن
trucks U محصول باغ که به بازار حمل شود
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
launched U قرار دادن محصول جدید در بازار
loanable funds U وجوه قابل عرضه به بازار پول
truck U محصول باغ که به بازار حمل شود
launch U قرار دادن محصول جدید در بازار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com