English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fireworker U متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
therein U دران
slideway U راهی که دران سر
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
offing U دران نزدیکی ها
then U انگاه دران هنگام
it is not subject to review U دران روا نیست
therewith U دران هنگام بدانوسیله
nautch U که دران رقاص میرقصند
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
osteopathist U متخصص
skilled U متخصص
geriatrician U متخصص
geriatrist U متخصص
adhoc U متخصص
rhinologist U متخصص
specialist U متخصص
specialists U متخصص
expert U متخصص
stylist U متخصص مد
stylists U متخصص مد
experts U متخصص
au fait U متخصص
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ophlhalmologist U متخصص چشم
hydropathist U متخصص اب درمانی
hydrologist U متخصص اب شناسی
clinicians U متخصص بالینی
gas man U متخصص گاز
clinician U متخصص بالینی
financiers U متخصص مالی
algebraist U متخصص جبرومقابله
cost accountant U متخصص ارزیابی
an expert accountant U حسابدار متخصص
ceramist U متخصص سفالگری
e. advice U نظر متخصص
computer specialist U متخصص کامپیوتر
ceramicist U متخصص سفالگری
cambist U متخصص ارز
computer professional U متخصص کامپیوتر
aurist U متخصص گوش
artillerist U متخصص توپخانه
hygienist U متخصص بهداشت
media specialist U متخصص رسانه ها
hygeist U متخصص بهداشت
financial e. U متخصص مالی
climatologist U متخصص اب وهوا
expert U متخصص کارشناس
experts U متخصص کارشناس
neurologist U متخصص اعصاب
journeyman U کارگر متخصص
journeymen U کارگر متخصص
geophysicist U متخصص ژئوفیزیک
theolog U متخصص الهیات
specialist engineering U مهندس متخصص
skilled workers U کارگران متخصص
economist U متخصص اقتصاد
economists U متخصص اقتصاد
anaesthetist U متخصص بیهوشی
theologians U متخصص الهیات
proficient U حاذق متخصص
theologian U متخصص الهیات
skilled witness U شاهد متخصص
electrician U متخصص برق
pomologist U متخصص میوه
geophysicists U متخصص ژئوفیزیک
technicians U متخصص تکنیسین
toxicologist U متخصص زهرشناسی
technicians U متخصص فنی
technician U متخصص تکنیسین
technician U متخصص فنی
skilled U متخصص تخصصی
financier U متخصص مالی
electricians U متخصص برق
outrebound U متخصص ریباند
actuaries U متخصص بیمه
actuary U متخصص بیمه
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
tp perfect oneself in an art U در فنی متخصص شدن
herpetologist U متخصص خزنده شناسی
gynecologist U متخصص بیماریهای زنان
gerontologist U متخصص امراض پیری
gastronomist U متخصص غذای لذیذ
otologist U متخصص امراض گوش
geodesist U متخصص علم مساحی
pediatrician U پزشک متخصص اطفال
metllurgist U متخصص ذوب فلزات
unskilled worker U کارگر غیر متخصص
psychopathist U متخصص ناخوشیهای دماغی
ideologist U متخصص علم تصور
therapeutist U متخصص درمان شناسی
pyrotechnist U متخصص اتش بازی
taxonomist U متخصص طبقه بندی
syphilologist U طبیب متخصص کوفت
scientific manpower U نیروی انسانی متخصص
municipalist U متخصص درامور شهرداری
political economist U متخصص علم ثروت
horticulturist U متخصص عمل باغبانی
hardware specialist U متخصص سخت افزار
notionalist U متخصص علوم نظری
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
pisciculturist U متخصص ماهی پروری
neuropathist U متخصص ناخوشیهای عصبانی
histologist U متخصص بافت شناسی
internist U متخصص داروهای درونی
metallurgists U متخصص ذوب اهن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com