English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cosmopolis U شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
pact U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pacts U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
internal telecommunications unions U یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
superscripsit U بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
voice grade channel U ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
international practice U عرف بین المللی روش جاری بین المللی
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber U مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscribers U مشترک روزنامه وغیره مشترک
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
international loans U استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
comms U ارتباطات
communications U ارتباطات
telecommunication U ارتباطات
communication U ارتباطات
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
telecommunication tower U برج ارتباطات
telecommunication traffic U ترافیک ارتباطات
agency of communications U شعبه ارتباطات
communications protocol U پروتکل ارتباطات
telecommunication technique U تکنیک ارتباطات
communications program U برنامه ارتباطات
telecommunication network U پبکه ارتباطات
telecommunication installation U تاسیسات ارتباطات
telecommunication engineer U مهندس ارتباطات
communication theory U نظریه ارتباطات
communication chief U رئیس ارتباطات
signal communications U ارتباطات مخابراتی
optical communications U ارتباطات نوری
comunications parameters U پارامترهای ارتباطات
avionics U ارتباطات فضایی
communication U ارتباطات مواصلات
telecommunications U ارتباطات از دور
digital communications U ارتباطات دیجیتالی
voice communications U ارتباطات صوتی
avionics U ارتباطات هوایی
electrical communications U ارتباطات الکترونیکی
accumulations U تجمع
associations U تجمع
association U تجمع
forming up U تجمع
congestion U تجمع
assembly U تجمع
public meeting U تجمع
accumulation U تجمع
aggregation U تجمع
communications controller U کنترل کننده ارتباطات
logic U مراحل و تصمیمات و ارتباطات
data communication system U سیستم ارتباطات داده
data communications equipment U تجهیزات ارتباطات داده ها
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
data communications processor U پردازنده ارتباطات داده ها
telecommunications U ارتباطات راه دور
main center office U مرکز اصلی ارتباطات
telecommunication U ارتباطات از راه دور
communications U خطوط مواصلاتی ارتباطات
hive U مرکز تجمع
collecting point U منطقه تجمع
swarmer U تجمع کننده
accumulation point U نقطه تجمع
assembly area U منطقه تجمع
capital agglomeration U تجمع سرمایه
trafficked U تجمع مدافعان
line official U داور خط تجمع
turout U تجمع پرسنل
furunculosis U تجمع چندکورک
traffics U تجمع مدافعان
trafficking U تجمع مدافعان
rendezvous area U منطقه تجمع
assembling area U منطقه تجمع
traffic U تجمع مدافعان
logical U مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
dce U CommunicationsEquipment Dataتجهیزات ارتباطات داده
telecommunications specialist U متخصص ارتباطات راه دور
tcam U TelecommunicationsAccessروش دستیابی ارتباطات دورethod
telemedicine U استفاده از ارتباطات راه دور
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
line backing U دفاع پشت خط تجمع
unlawful assembly U تجمع غیر قانونی
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
association U تداعی معانی تجمع
rendezvous area U منطقه تجمع موقت
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
rallying points U محل تجمع مجدد
concentration camp U منطقه تجمع اسرا
concentration camps U منطقه تجمع اسرا
rallying point U محل تجمع مجدد
pipe the side U تجمع گارد احترام
line backer U مدافع پشتیبان خط تجمع
pigmentation U تجمع رنگدانه ها در بافتها
dust laden U تجمع گرد وغبار
boat rendezvous area U منطقه تجمع قایقها
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
associations U تداعی معانی تجمع
adccp U پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده
tariffs U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
tariff U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
reception U وصول
receptions U وصول
recoveries U وصول
collection U وصول
recovery U وصول
collections U وصول
recall U دستور تجمع قوا دادن
dummies U گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
coil up U تجمع ستون در راحت باش
bomb cemetery U محل تجمع بمبهای فاسد
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
recalled U دستور تجمع قوا دادن
hiked U گرفتن توپ درشروع تجمع
dummy U گول زدن حریف در تجمع
recalls U دستور تجمع قوا دادن
hiking U گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes U گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
hike U گرفتن توپ درشروع تجمع
micro U طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
advanced U Protocol CommunicationControl Dataپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات
microcomputer U طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micros U طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
basic telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
collecting U وصول کردن
makable [spv. makeable] <adj.> U قابل وصول
recovery U وصول جبران
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
feasible <adj.> U قابل وصول
achievable <adj.> U قابل وصول
makeable <adj.> U قابل وصول
doable <adj.> U قابل وصول
outstandingly U وصول نشده
outstanding U وصول نشده
contrivable <adj.> U قابل وصول
acknowledgment U اعلام وصول
manageable <adj.> U قابل وصول
recovering U وصول کردن
practicable <adj.> U قابل وصول
collect U وصول کردن
collects U وصول کردن
recovers U وصول کردن
recoveries U وصول جبران
accession U تابع وصول
possible [doable, feasible] <adj.> U قابل وصول
recover U وصول کردن
receipts U وصول کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com