English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on probation U در آزادی مشروط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
academic freedom آزادی علمی
absolute discharge آزادی مطلق
To taste the jouys of freedom . U مزه آزادی را چشیدن
Fourth of July U روز آزادی امریکا
academic freedom آزادی عمل و بیان
academic freedom آزادی بحث و تحقیق
to keep somebody on a short leash U آزادی کسی را خیلی کم کردن
Liberty U [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
eventual U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
conditioned U مشروط
limited U مشروط
provisional U مشروط
contingent U مشروط
pending U مشروط
qualified U مشروط
conditional U مشروط
contingents U مشروط
provided U مشروط
subjects U مشروط
subjecting U مشروط
subjected U مشروط
subject U مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
unalterable <adj.> U غیر مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
inalienable <adj.> U غیر مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
inevitable <adj.> U غیر مشروط
condition U مشروط کردن
providing U مشروط بر اینکه
absolutes U غیر مشروط
parole U ازادی مشروط
paroled U ازادی مشروط
paroles U ازادی مشروط
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
conditional contract U عقد مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
conditional order U سفارش مشروط
absolute U غیر مشروط
provided U مشروط به انکه
provisional U شرطی مشروط
probation U ازادی مشروط
probationer U عفو مشروط
probationers U عفو مشروط
unconditional U غیر مشروط
contingent U تصادفی مشروط
contingents U تصادفی مشروط
plea U وعده مشروط
pleas U وعده مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
paroling U ازادی مشروط
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
estate at will U اجاره مشروط
foul bill of lading U بارنامه مشروط
conditionally U بطور مشروط
extra good time U معافی مشروط از زندان
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
concurring opinion U رای موافق مشروط
probatory U دال بر اثبات مشروط
probative U دال بر اثبات مشروط
probationary period U دوره ازادی مشروط
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
on approval U مشروط به رضایت خریدار
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
deposition U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
depositions U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com