Perdic | دریغ دارنده ازراست گویی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	mealy mouthed U	دریغ دارنده ازراست گویی
	mealy-mouthed U	دریغ دارنده ازراست گویی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	hebrew wise U	ازراست بچپ
	right shoulder arms U	فرمان ازراست نظام
	chiromancy U	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
	unsparing U	بی دریغ
	pitied U	دریغ
	pities U	دریغ
	pity U	دریغ
	spared U	دریغ داشتن
	spareable U	دریغ شده
	withholds U	دریغ داشتن
	withholder U	دریغ کننده
	inapplocation U	دریغ از کوشش
	withheld U	دریغ داشتن
	withhold U	دریغ داشتن
	withholding U	دریغ داشتن
	spare U	دریغ داشتن
	withold U	دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
	telnet U	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
	to grudge to do a thing U	بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
	owner U	دارنده
	holder U	دارنده
	owners U	دارنده
	holders U	دارنده
	upholders U	نگاه دارنده
	bona fide holder U	دارنده مجاز
	upholder U	نگاه دارنده
	enactive U	مقرر دارنده
	holders U	دارنده برات
	stater U	افهار دارنده
	This page owner U	دارنده این برگه
	licentiate U	دارنده پروانه
	licencee U	دارنده جواز
	termor U	دارنده حق رقبی
	termor U	دارنده حق عمری
	licencee U	دارنده پروانه
	interdictive U	باز دارنده
	holders U	نگاه دارنده
	licensee U	دارنده پروانه
	licensee U	دارنده مجوز
	promulgator U	اعلام دارنده
	licensees U	دارنده پروانه
	licensees U	دارنده مجوز
	promulgation U	اعلام دارنده
	holder U	دارنده برات
	vociferator U	اعلام دارنده
	holder U	نگاه دارنده
	policy holder U	دارنده بیمه
	bid holder U	دارنده ضمانتنامه
	letterman U	دارنده معرفی نامه
	loan holder U	دارنده سهام وام
	key concrete U	بتن نگاه دارنده
	policy holder U	دارنده بیمه نامه
	having U	بدست اوردن دارنده
	have U	بدست اوردن دارنده
	stabilisers U	ثابت نگه دارنده
	stabilizer U	ثابت نگه دارنده
	strait jackets U	روپوش باز دارنده
	strait jacket U	روپوش باز دارنده
	world record holder U	دارنده رکورد جهانی
	titles U	دارنده عنوان قهرمانی
	title U	دارنده عنوان قهرمانی
	annuitant U	دریافت دارنده مقرری سالانه
	incarcerator U	توقیف کننده نگاه دارنده
	licensee U	صاحب جواز دارنده پروانه
	licensees U	صاحب جواز دارنده پروانه
	fund holder U	دارنده سهام قرضه دولتی
	celebrator U	نگاه دارنده جشن و عید
	premonitory U	تحذیر کننده برحذر دارنده
	rentlen U	دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
	irredeemable paper money U	پول کاغذی که دارنده ان نتواندهرگاه بخواهدانرا نقدسازد
	high goal polo U	چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
	bondholder U	دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
	blank endorsement U	حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
	candor U	رک گویی
	free spokenness U	رک گویی
	hypophrasia U	کم گویی
	laconic speech U	کم گویی
	scandal U	بد گویی
	downrightness U	رک گویی
	as thought U	گویی
	candour U	رک گویی
	plain speaking U	رک گویی
	outdpokenness U	رک گویی
	ingenuousness U	رک گویی
	to stab in the back U	بد گویی
	soliloquy U	تک گویی
	pauciloquy U	کم گویی
	soliloquies U	تک گویی
	hypologia U	کم گویی
	knop U	گویی
	so to peaking U	گویی
	one would say U	گویی
	scandals U	بد گویی
	hawse U	سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
	presentment U	ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
	wittiness U	لطیفه گویی
	wittiness U	بذله گویی
	waggery U	بذله گویی
	vituperation U	ناسزا گویی
	verbalization U	دراز گویی
	word salad U	اشفته گویی
	facetiousness U	بذله گویی
	unreserve U	بی پرده گویی
	soliloquize U	تک گویی کردن
	bullshit U	گزافه گویی
	scandalum magnatum U	بد گویی از بزرگان
	door-knob U	دستگیره گویی
	divagation U	پریشان گویی
	divination U	غیب گویی
	echophrasia U	پژواک گویی
	ellipsis U	بریده گویی
	extemporization U	بالبداهه گویی
	echolalia U	پژواک گویی
	tympany U	گزافه گویی
	to speak ill of U	بد گویی کردن از
	ranten U	بیهوده گویی
	pseudology U	دروغ گویی
	logorrhea U	پراکنده گویی
	prate U	یاوه گویی
	poeticism U	شعر گویی
	iterance U	باز گویی
	labyrinthine speech U	پریشان گویی
	polylogia U	پریشان گویی
	polyphrasia U	پریشان گویی
	lallation U	کودکانه گویی
	open heartedness U	رک گویی صداقت
	missatement U	خلاف گویی
	idiolalia U	مهمل گویی
	idioglossia U	نامفهوم گویی
	to fling d. U	بد گویی کردن
	free spokenness U	ساده گویی
	tautologize U	مکرر گویی
	gratulation U	تبریک گویی
	stilted speech U	مطنطن گویی
	somniloquy or quence U	سخن گویی
	so to speak U	چنانکه گویی
	self contradiction U	تناقض گویی
	rodomontade U	گزاف گویی
	rhodomontade U	گزاف گویی
	revilement U	ناسزا گویی
	reticency U	سکوت کم گویی
	metonymy U	به تقریب گویی
	knock U	بد گویی کردن از
	repetition U	باز گویی
	repetitions U	باز گویی
	verbosity U	اطناب گویی
	restatement U	باز گویی
	restatements U	باز گویی
	piffle U	مهمل گویی
	reticence U	سکوت کم گویی
	jocose U	بذله گویی
	wit U	بذله گویی
	jocosely U	بذله گویی
	exaggeration U	گزافه گویی
	premonitions U	شوم گویی
	premonition U	شوم گویی
	improvisation U	بدیهه گویی
	knob U	دستگیره گویی
	overstatements U	گزافه گویی
	overstatement U	گزافه گویی
	knobs U	دستگیره گویی
	ironies U	وارونه گویی
	irony U	وارونه گویی
	incoherence U	گسسته گویی
	disclosure U	بی پرده گویی
	invective U	ناسزا گویی
	contradictions U	خلاف گویی
	contradiction U	خلاف گویی
	wits U	بذله گویی
	rant U	بیهوده گویی
	rants U	بیهوده گویی
	cluttering U	بریده گویی
	witticism U	بذله گویی
	jest U	بذله گویی
	jests U	بذله گویی
	knocked U	بد گویی کردن از
	tachyphemia U	شتابان گویی
	agitolalia U	شتابان گویی
	tachylalia U	شتابان گویی
	gossip U	اراجیف بد گویی
	ambage U	ابهام گویی
	leasing U	دروغ گویی
	witticisms U	بذله گویی
	ranted U	بیهوده گویی
	gossips U	اراجیف بد گویی
	knocks U	بد گویی کردن از
	disclosures U	بی پرده گویی
	gossiping U	اراجیف بد گویی
	ranting U	بیهوده گویی
	gossiped U	اراجیف بد گویی
	bounces U	جست گزاف گویی
	chicaneries U	ضد ونقیض گویی مغالطه
	chicanery U	ضد ونقیض گویی مغالطه
	divined U	غیب گویی کردن
	obsequiousness U	تملق مزاج گویی
	effusively U	چنانکه گویی بریزد
	tergiversation U	بی ثباتی تناقض گویی
	overstating U	گزافه گویی کردن
	bounced U	جست گزاف گویی
	dotes U	پرت گویی کردن