English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laky U دریاچه دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
slew U دریاچه
loch U دریاچه
lochs U دریاچه
pond U دریاچه
ponds U دریاچه
lake U دریاچه
lakes U دریاچه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
artificial lake U دریاچه مصنوعی
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
bottom ice U یخ کف دریاچه یا رودخانه
crannog U جزیره کوچک میان دریاچه
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
ice mining U انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
icekhana U اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
lacustrine animals U دورهای که روی دریاچه هاخانه می ساختند
laguna U دریاچه جای کم عمق دریا
lagune U دریاچه
lakelet U دریاچه کوچک
laker U ماهی دریاچه
laker U کشتی دریاچه پیما
limnology U دریاچه شناسی
lin U دریاچه کوچک
linn U دریاچه کوچک
lough U دریاچه استخر
salina U دریاچه نمک
salt lake U دریاچه شور
tarn U دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
tarn U دریاچه کوهستانی
the transit of a lake U عبورازیک دریاچه
trinidad lake asphalt U قیر دریاچه ترینیداد
water reservoir U دریاچه
water sky U لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach balls U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com