English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reception U دریافت پذیرش
receptions U دریافت پذیرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acceptance U پذیرش
admittance U پذیرش
intakes U پذیرش
admissions U پذیرش
patient U پذیرش
patients U پذیرش
acceptation U پذیرش
admission U پذیرش
acceptance limit U حد پذیرش
adoption U پذیرش
intake U پذیرش
reception U پذیرش
receptions U پذیرش
assents U پذیرش
assenting U پذیرش
assented U پذیرش
assent U پذیرش
induction U پذیرش
acceptances U پذیرش
inductions U پذیرش
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
social acceptance U پذیرش اجتماعی
induction station U مرکز پذیرش
magnetic susceptibility U پذیرش مغناطیسی
face the music <idiom> U پذیرش نسخه
selective admission U پذیرش انتخابی
cry uncle <idiom> U پذیرش شکست
refusing U عدم پذیرش
receptivity U قدرت پذیرش
refuses U عدم پذیرش
tolerability U قابلیت پذیرش
refused U عدم پذیرش
refuse U عدم پذیرش
Reception U پذیرش هتل
receptionist U متصدی پذیرش
group acceptance U پذیرش گروهی
imprimatur U تصویب پذیرش
repulsion U عدم پذیرش
acceptable U قابل پذیرش
acceptable <adj.> U قابل پذیرش
adequate <adj.> U قابل پذیرش
good [sufficient] <adj.> U قابل پذیرش
satisfactory <adj.> U قابل پذیرش
sufficient <adj.> U قابل پذیرش
sufficing <adj.> U قابل پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل پذیرش
sufficiently <adv.> U قابل پذیرش
admission U پذیرش به بیمارستان
rejection U عدم پذیرش
admission port U دریچه پذیرش
admission rate U میزان پذیرش
admission requirements U شرایط پذیرش
admission of liability U پذیرش تعهدات
acceptance test آزمون پذیرش
acceptance of offer U پذیرش پیشنهاد
denials U عدم پذیرش حاشا
denial U عدم پذیرش حاشا
application study U بررسی پذیرش اماد
bankable U قابل پذیرش در بانک
susceptible U حساس مستعد پذیرش
receptee U افراد مورد پذیرش
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
susceptive U پذیرنده اماده پذیرش
impassablility U غیر قابل پذیرش
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
acceptability U قابلیت پذیرش پسندیدگی
rejecting U عدم پذیرش چیزی
rejects U عدم پذیرش چیزی
rejected U عدم پذیرش چیزی
receives U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
receive U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
hire out <idiom> U پذیرش برای شغل
reject U عدم پذیرش چیزی
keyboard send receive U صفحه کلید ارسال- پذیرش
ksr U کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
reception U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
acceptance sampling U پذیرش کالاپس از نمونه برداری
hearing of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
receptions U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
write off <idiom> U پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
freeload <idiom> U پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
accepts U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focus U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
medium U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
dos U نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error U خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
collections U دریافت
apperception U دریافت
collection U دریافت
reception U دریافت
sensing U دریافت
receptions U دریافت
apprehension U دریافت
apprehensions U دریافت
comprehensions U دریافت
comprehension U دریافت
percipience U دریافت
deliveries U دریافت
receiving U دریافت
inception U دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
discernment U دریافت
synecdoche U هم دریافت
mental perception U دریافت
sentience U دریافت
receipt U دریافت
receipts U دریافت
delivery U دریافت
percept U دریافت ادراکی
long distance reception U دریافت دور
receive U دریافت کردن
handshaking U آماده دریافت
perceptions U دریافت احساس
getter U دریافت کننده
recovers U دریافت کردن
recovering U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
perception U دریافت احساس
pull down U دریافت کردن
acquire U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
recipients U دریافت کننده
recipient U دریافت کنندگان
recipient U دریافت کننده
acquiring U دریافت کردن
receives U دریافت کردن
come into <idiom> U دریافت کردن
receivable U دریافت کردنی
recipiency U قوه دریافت
recieve only U دریافت محض
recipients U دریافت کنندگان
recieve U دریافت کردن
hear from <idiom> U دریافت نامه
payee U دریافت کننده
payees U دریافت کننده
collecting of the current U دریافت جریان
collecting main U شبکه دریافت
catcher's side U سمت دریافت
receiver U متصدی دریافت
receivers U دریافت کننده
answer/originate U دریافت / ارسال
receivers U متصدی دریافت
audio reception U دریافت صوتی
draws U دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
collection of goods U دریافت کالا
receiver U دریافت کننده
draw U دریافت کردن
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
consignee U دریافت کننده محموله
asr U ارسال و دریافت اتوماتیک
automatic send/reciever U ارسال و دریافت خودکار
deferred income U پیش دریافت درامد
bills receivable U براتهای دریافت کردنی
bills receivable U بروات قابل دریافت
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
boost U کمک دریافت شده
boosted U کمک دریافت شده
payee U دریافت کننده پول
payee U دریافت کننده وجه
goods received note U برگه دریافت کالا
boosting U کمک دریافت شده
payees U دریافت کننده پول
fee charged U هزینه دریافت شده
received data U داده دریافت شده
payees U دریافت کننده وجه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com