English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to p with a task U درکاری پشت کارداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deal U سر و کارداشتن با
deals U سر و کارداشتن با
dealt U سر و کارداشتن با
on the house <idiom> U مجاز درکاری
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
to be to blame for something U مقصر درکاری بودن
to make a hand of anything U درکاری کامیاب شدن
to come to the fore U قسمت مهم درکاری داشتن
duumvirate U اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
To be an old hand at something. U درکاری سابقه وتجربه داشتن
fillbelly U کسیکه درکاری حریص باشد
turn the trick <idiom> U درکاری که میخواست موفق شدن
sink or swim <idiom> U افت وخیز درکاری داشتن
To put obstacles in the way. U سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
let it rip <idiom> U انجام بیش از اندازه چیزی ،گیرافتادن درکاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
gallio U ماموریاشخصی که ازدخالت درکاری که بیرون ازصلاحیت اوست خود داری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com