Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
enfilade
U
درو عرضی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
transect
U
بطور عرضی برش کردن برش عرضی کردن
Other Matches
crossbar
U
خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbars
U
خط عرضی صلیب میله عرضی
crosser
U
عرضی
crosses
U
عرضی
crossest
U
عرضی
cross
U
عرضی
lateral
U
عرضی
transverse
U
عرضی
crossbars
U
خط عرضی
crossbar
U
خط عرضی
traversed
U
عرضی
traversing
U
عرضی
traverses
U
عرضی
traverse
U
عرضی
profile
U
مقطع عرضی
lateral route
U
جاده عرضی
lateral shifts
U
تغییرات عرضی
lateral tell
U
سبقت عرضی
transverse section
U
مقطع عرضی
latitude band
U
کمربند عرضی
transection
U
برش عرضی
deflection sweep
U
درو عرضی
transverse scale
U
مقیاس عرضی
accidents
U
صفت عرضی
accident
U
صفت عرضی
accidentalism
U
فلسفهء عرضی
accidentalism
U
فلسفه عرضی
abeam
U
جهت عرضی
axis
U
خط طولی یا عرضی
lateral stability
U
پایداری عرضی
transverse joint
U
درز عرضی
transverse reinforcement
U
ارماتور عرضی
square ball
U
پاس عرضی
latitude band
U
نوار عرضی
timber
U
دنده عرضی
phenomenal
U
عارضی عرضی
transverse wave
U
موج عرضی
phenomenally
U
عارضی عرضی
traversing fire
U
اتش عرضی
trimmed joist
U
تیر عرضی
transverse fault
U
گسل عرضی
transverse axis
U
محور عرضی
profiled
U
مقطع عرضی
lateral forces
U
نیروهای عرضی
frame
U
دنده عرضی
transverse stress
U
تنش عرضی
transverse valley
U
دره عرضی
northing
U
مختصات عرضی
transversal section
U
برش عرضی
transversal wave
U
موج عرضی
transverse crack
U
ترک عرضی
transverse acceleration
U
شتاب عرضی
transverse bracing
U
تقویت عرضی
cross beam
U
تیر عرضی
cross roll
U
نورد عرضی
cross section
U
برش عرضی
shape of cross section
U
نیمرخ عرضی
transverse bulkhead
U
تیغه عرضی
cross section
U
نیمرخ عرضی
sagrod
U
مهار عرضی
sag rod
U
مهار عرضی
sides way
U
نوسان عرضی
cross piece
U
تیر عرضی
cross linking
U
اتصال عرضی
cross head
U
تیر عرضی
cross brace
U
گیره عرضی
cross brace
U
مهار عرضی
cross compartment
U
دهلیز عرضی
cross cut
U
برش عرضی
leak coil
U
بوبین عرضی
cross fall
U
شیب عرضی
cross feed
U
تغذیه عرضی
cross hole
U
سوراخ عرضی
collateral ganglia
U
عقدههای عرضی
cross section
U
مقطع عرضی
horizontal plane
U
صفحه عرضی
transverse plane
U
صفحه عرضی
baselinesman
U
خط نگهدار خط عرضی
radial load
U
بار عرضی
crossed belt
U
تسمه عرضی
radial play
U
بازی عرضی
athwart
U
به طور عرضی
cross traverse
U
تراورس عرضی
cross trail
U
جاده عرضی
profiling
U
مقطع عرضی
profiles
U
مقطع عرضی
cross slide
U
کشوی لغزنده عرضی
crossrial carriage
U
پاگیر تیر عرضی
broadside aerial
U
تشعشع کننده عرضی
transverse fatigue test
U
ازمایش خستگی عرضی
backward pass
U
پاس عرضی یا به عقب
cross barred
U
دارای میلههای عرضی
cross hole nut
U
مهره با سوراخ عرضی
cross level buble
U
حباب تراز عرضی
latitude band
U
نوار عرضی زمینی
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross sectional data
U
دادههای برش عرضی
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
cross wall
U
دیوار پلهای عرضی
crossing target
U
هدفهای متحرک عرضی
transection
U
برش یا مقطع عرضی
cross sectional area
U
سطح مقطع عرضی
career courses
U
دورههای عرضی نظامی
transverse bending test
U
ازمایش خمش عرضی
rafter
U
تیر عرضی طاق
transverse cardan shaft
U
محور کاردان عرضی
transverse conductance
U
مقدار هدایت عرضی
brace
U
تیر تقویت عرضی
accidental
U
غیر مترقبه عرضی
y axis
U
محور عرضی مختصات
shrouds
U
بکسلهای عرضی ناو
section of valley
U
نیمرخ عرضی دره
northing
U
محور عرضی نقشه
counter-brace
U
تیر تقویت عرضی
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
thwarted
U
نشیمنگاه عرضی قایق
thwart
U
نشیمنگاه عرضی قایق
rafters
U
تیر عرضی طاق
braced
U
تیر تقویت عرضی
cross-aisle
U
[گوشواره عرضی کلیسا]
traverse
U
حرکت عرضی یا مورب
swinging of flow
U
نوسانات عرضی جریان
valley cross section
U
نیمرخ عرضی دره
transverse test specimen
U
نمونه ازمایش عرضی
traversed
U
حرکت عرضی یا مورب
traverses
U
حرکت عرضی یا مورب
traversing
U
حرکت عرضی یا مورب
cross-gable
U
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross folding test
U
ازمایش چین خوردگی عرضی
keel
U
ستون عرضی مرکزی ناو
head string
U
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
lateral tell
U
پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
tumple
U
گردش حول محور عرضی
broad beam headlamp
U
نور افکن با تشعشع عرضی
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
balkline
U
خط عرضی روی میز بیلیارد
cross trail
U
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
terete
U
استوانهای شکل در برش عرضی
keels
U
ستون عرضی مرکزی ناو
baulking
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
toggles
U
میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
toggle
U
میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
balk
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
balkline spot
U
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
stock
U
ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stocked
U
ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
frame
U
قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
baulks
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balks
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked
U
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
phugoid oscillation
U
نوسانهای با پریود طولانی هواپیما حول محور عرضی
fishbone mine
U
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
ante-chapel
U
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
Dudley carpet
U
فرش سفارشی ایرانی دادلی
[مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
canard
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com