English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
You yourself suggested it , didt you ? U مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
talk up <idiom> U صحبت درمورد
was:iwas U من بودم
i was up late last night U بودم
i was under his roof U او بودم
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
if i were U اگر من بودم
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
i was in the garden U در باغ بودم
i was under his roof U مهمان او بودم
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
i was about to go U در شرف رفتن بودم
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
were i in his skin U اگر بجای او بودم
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
i would i were a child U ای کاش بچه بودم
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
i wish i were U کاش من مرغی بودم
i had been caught U گرفته شده بودم
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I was sound asleep when he knocked. U وقتیکه در زد غرق خواب بودم
in my raw youth U در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes. U اگر جای شما بودم
if i were you U اگر من جای شما بودم
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
were i in your place U اگر جای شما بودم
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was waist deep in water . U با کمر درآب فرورفته بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
i was not my self U از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
I am late. U من دیر کردم.
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
i asked him a question U پرسشی از او کردم
iwas late U دیر کردم
eureka U >من کشف کردم <
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
i made him go U او را وادار کردم برود
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
eaten U خورده
little U خورده
irriguous U اب خورده
it was eaten U خورده شد
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
grubbier U کرم خورده
brushed U شانه خورده
underdog U سگ شکست خورده
eaten U خورده شده
corrosion U خورده شدن
grubby U کرم خورده
writhen U تاب خورده
writhen U پیچ خورده
worm eaten U کرم خورده
callous U پینه خورده
grubbiest U کرم خورده
turkey U شکست خورده
failure U شکست خورده
moth eaten U بید خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
cleft U ترک خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
clefts U ترک خورده
clift U ترک خورده
indisposed U بهم خورده
stamped U تمبر خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
failures U شکست خورده
picked U کلنگ خورده
worm-eaten U کرم خورده
messy U بهم خورده
cancelled U قلم خورده
dislocated U بهم خورده
deluded U فریب خورده
turkeys U شکست خورده
corrodible U خورده شدنی
jiggly U تکان خورده
kinky U پیچ خورده
kinky U گره خورده
maggoty U کرم خورده
mildewy U باد خورده
mussy U بهم خورده
crackly U چین خورده
crimpled U چوروک خورده
crossed out U قلم خورده
hammer hard U چکش خورده
withered U چروک خورده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com