Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expose
U
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes
U
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposing
U
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
to expose to sale
U
درمعرض فروش گذاشتن
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
exhibiting
U
درمعرض نمایش قراردادن
exhibited
U
درمعرض نمایش قراردادن
exhibits
U
درمعرض نمایش قراردادن
exhibit
U
درمعرض نمایش قراردادن
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
suns
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sunning
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sun
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sunned
U
درمعرض افتاب قرار دادن
markets
U
درمعرض فروش قرار دادن
marketed
U
درمعرض فروش قرار دادن
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
expose
U
درمعرض اشعه قرار دادن
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
exposes
U
درمعرض اشعه قرار دادن
exposing
U
درمعرض اشعه قرار دادن
give
U
بمعرض نمایش گذاشتن
gives
U
بمعرض نمایش گذاشتن
giving
U
بمعرض نمایش گذاشتن
format
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
scrolls
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
attach
U
نسبت دادن گذاشتن
attaches
U
نسبت دادن گذاشتن
attaching
U
نسبت دادن گذاشتن
throw in
<idiom>
U
اضافه دادن یا گذاشتن
pawned
U
گرو گذاشتن رهن دادن
shunts
U
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted
U
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
pawn
U
گرو گذاشتن رهن دادن
shunt
U
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
pawning
U
گرو گذاشتن رهن دادن
pawns
U
گرو گذاشتن رهن دادن
impacts
U
اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
out argue
U
در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
impact
U
اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
indicated
U
نمایش دادن
demonstrated
U
نمایش دادن
demonstrate
U
نمایش دادن
represents
U
نمایش دادن
miscolour
U
بد نمایش دادن
depicts
U
نمایش دادن
depict
U
نمایش دادن
depicted
U
نمایش دادن
depicting
U
نمایش دادن
represent
U
نمایش دادن
indicates
U
نمایش دادن
exhibits
U
نمایش دادن
exhibiting
U
نمایش دادن
exhibited
U
نمایش دادن
demonstrates
U
نمایش دادن
demonstrating
U
نمایش دادن
exhibit
U
نمایش دادن
indicate
U
نمایش دادن
represented
U
نمایش دادن
displaying
U
نمایش دادن
display
U
نمایش دادن
showdowns
U
نمایش دادن
showdown
U
نمایش دادن
displayed
U
نمایش دادن
displays
U
نمایش دادن
depicture
U
نمایش دادن
garble
U
بد نمایش دادن
to show off
U
نمایش دادن
texts
U
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
analog
U
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
text
U
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
execute
U
نواختن نمایش دادن
showcases
U
درویترین نمایش دادن
showcased
U
درویترین نمایش دادن
executes
U
نواختن نمایش دادن
showcase
U
درویترین نمایش دادن
showcasing
U
درویترین نمایش دادن
executed
U
نواختن نمایش دادن
to place in a good light
U
خوب نمایش دادن
guy
U
باتمثال نمایش دادن
showboating
U
نمایش دادن مهارت
to represent a play
U
داستانی را نمایش دادن
guys
U
باتمثال نمایش دادن
coact
U
باهم نمایش دادن
executing
U
نواختن نمایش دادن
acted
U
بازی کردن نمایش دادن
to put forth
U
بلند کردن نمایش دادن
perform
U
بازی کردن نمایش دادن
enact
U
تصویب کردن نمایش دادن
enacted
U
تصویب کردن نمایش دادن
enacting
U
تصویب کردن نمایش دادن
performed
U
بازی کردن نمایش دادن
performs
U
بازی کردن نمایش دادن
act
U
بازی کردن نمایش دادن
enacts
U
تصویب کردن نمایش دادن
to license a play
U
اجازه نمایش داستانی را دادن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
focused
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
list
U
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
screened
U
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
U
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens
U
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
screening, screenings
U
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
centering
U
عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
cursor tracking
U
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
centre
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centered
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centred
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
NDR
U
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
alerts
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
open
U
درمعرض
disposable
U
درمعرض
prone
U
درمعرض
subjecting
U
درمعرض
subject
U
درمعرض
subjects
U
درمعرض
opened
U
درمعرض
subjected
U
درمعرض
opens
U
درمعرض
bubble help
U
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to distinguish between something and something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
to hang by the eyelids
U
درمعرض خطربودن
visuals
U
درمعرض دید
exposures
U
درمعرض گذاری
susceptibility
U
درمعرض بودن
disposure
U
درمعرض گذاری
visually
U
درمعرض دید
winds
U
درمعرض بادگذاردن
wind
U
درمعرض بادگذاردن
breathy
U
درمعرض نسیم
exposure
U
درمعرض گذاری
visual
U
درمعرض دید
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
interactive
U
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
expose to rays
U
در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
confiscatable
U
درمعرض ضبط وتوقیف
disposal
U
مصرف درمعرض گذاری
confiscable
U
درمعرض ضبط وتوقیف
bleak
U
درمعرض بادسرد متروک
exposure to cold
U
درمعرض سرما بودن
draughth
U
درمعرض جریان هوا
vulnerable
U
درمعرض اسیب در معرض
bleakly
U
درمعرض بادسرد متروک
susceptibility
U
درمعرض اسیب بودن
bleakest
U
درمعرض بادسرد متروک
bleaker
U
درمعرض بادسرد متروک
solarize
U
درمعرض افتاب قراردادن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
pans
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
dump
U
نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر
scan
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
monitored
U
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitor
U
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitors
U
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
image
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
screenful
U
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
intermezzo
U
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
pages
U
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
paged
U
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
page
U
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
graphic
U
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
menu
U
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
name part
U
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
menus
U
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
screening, screenings
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
animation
U
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
texts
U
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
screened
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com