English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
measure up <idiom> U مساوی بودن
equals U : برابر شدن با مساوی بودن
equaled U : برابر شدن با مساوی بودن
equaling U : برابر شدن با مساوی بودن
equalled U : برابر شدن با مساوی بودن
equalling U : برابر شدن با مساوی بودن
equal U : برابر شدن با مساوی بودن
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
imparity U غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
halve U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
abuts U نزدیک بودن
abutted U نزدیک بودن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
abut U نزدیک بودن
stand by <idiom> U نزدیک بودن
verge U نزدیک شدن مشرف بودن بر
verges U نزدیک شدن مشرف بودن بر
sillier U بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silliest U بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silly U بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to be about to do something <idiom> U نزدیک به انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
to be on the verge [brink] of doing something <idiom> U نزدیک به انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
play U شرکت درمسابقه انفرادی
played U شرکت درمسابقه انفرادی
outplay U درمسابقه جلو افتادن از
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
long odds U تفاوت زیاد درمسابقه
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
daclare U تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
equivalence U تساوی
equations U تساوی
euality U تساوی
owelty U تساوی
equalization U تساوی
equalness U تساوی
par U تساوی
equation U تساوی
parity U تساوی
equality U تساوی
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
equality U تساوی یکسانی
tolerance <adj.> U تساوی نیازمندانه
tie vote U تساوی اراء
equalitarian U تساوی گرای
equal sign U علامت تساوی
egalitarian U تساوی گرای
equity U تساوی حقوق
egalitarian U تساوی طلب
equities U تساوی حقوق
inequalities U عدم تساوی
like U متمایل به تساوی
likes U متمایل به تساوی
tie U تساوی بستن
inequality U عدم تساوی
ties U تساوی بستن
liked U متمایل به تساوی
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
equalitarian U طرفدار تساوی انسان
mass energy equation U تساوی جرم و انرژی
egalitarianism U مکتب تساوی طلب
inequality U عدم تساوی نامساوی
inequalities U عدم تساوی اختلاف
inequalities U عدم تساوی نامساوی
inequality U عدم تساوی اختلاف
iso cost curve U منحنی تساوی هزینه
isogony U تعادل و تساوی دررشد
isometropia U تساوی دید دو چشم
isonomy U تساوی سیاسی و حقوقی
egalitarian society U جامعه تساوی طلب
book draw U تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
feminism U عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
pistol clasp U قفل طپانچه نشان شرکت درمسابقه تیراندازی با طپانچه
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
no set U مساوی
equivalents U مساوی
all square U مساوی
adequate U مساوی
even <adj.> U مساوی
plus/equals key U مساوی
draw U مساوی
squares U مساوی
hikiwate U مساوی
squaring U مساوی
equivalent U مساوی
all U مساوی
all- U مساوی
equalise U مساوی
identic U مساوی
draws U مساوی
bracketed U مساوی
save off U مساوی
identical U مساوی
euqal U مساوی
split U مساوی
peel U مساوی
square U مساوی
ties U مساوی
squared U مساوی
tie U مساوی
peels U مساوی
adequate U مساوی ساختن
equalling U برابر مساوی
equalised U مساوی کردن
just as well <adv.> U به طور مساوی
On an equal footing. U بر پایه مساوی
equalising U مساوی کردن
equals U برابر مساوی
equalises U مساوی کردن
equalize U مساوی کردن
equalizing U مساوی کردن
equalized U مساوی کردن
equalizes U مساوی کردن
moiety U قسمت مساوی
dead even U کاملا مساوی
equaled U برابر مساوی
equal U برابر مساوی
nonpareil U غیر مساوی
equidistance U مسافت مساوی
paripassu U مساوی همدرجه
equaling U برابر مساوی
part U جزء مساوی
equalled U برابر مساوی
tie vote U اراء مساوی
even U تراز مساوی
equally <adv.> U به طور مساوی
go halves <idiom> U تقسیم مساوی
three square U دارای سه ضلع مساوی
stand-offs U مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off U مساوی یاهیچ به هیچ
isotonic U دارای کشش مساوی
isoelectric U دارای فشارالکتریکی مساوی
equiangular U دارای زوایای مساوی
equate U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
isodiametric U دارای قطر مساوی
isodiametric U دارای ابعاد مساوی
stand off U مساوی یاهیچ به هیچ
homographic U مساوی از حیث املاء
equates U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equidistant U دارای مسافت مساوی
chronologer U مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equaliser U امتیاز مساوی کننده
Mandlebrot set U تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
tie-breaks U بهم خوردن وضع مساوی
to add equals U اعداد مساوی را با هم جمع کردن
ana U ازهر کدام بمقدار مساوی
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
tie-break U بهم خوردن وضع مساوی
coursed rubble masonry U سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
skittering U ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
equalizing U مساوی یاهم شکل کردن
tie break U بهم خوردن وضع مساوی
equimolal U دارای غلظت ملکولی مساوی
equicaloric U دارای کالری و نیروی مساوی
spacing U در فواصل مساوی تقسیم بندی
isotonic U دارای اهنگ مساوی هم توان
equalize U مساوی یاهم شکل کردن
equalised U مساوی یاهم شکل کردن
equalized U مساوی یاهم شکل کردن
isodynamic U دارای نیروی مغناطیسی مساوی
deuce U مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
fair play <idiom> U عدالت ،مساوی ،عمل درست
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equalizes U مساوی یاهم شکل کردن
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
equally U بیک درجه بطور مساوی
equalising U مساوی یاهم شکل کردن
equalises U مساوی یاهم شکل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com