Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chemotherapy
U
درمان دارویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapist
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize
U
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
officinal
U
دارویی
medicinal
U
دارویی
pharmacological
U
دارویی
medicamental
U
دارویی
phamaceutical chemistry
U
شیمی دارویی
drug addiction
U
اعتیاد دارویی
drug dependency
U
وابستگی دارویی
medicate
U
دارویی کردن
medics
U
مواد دارویی
medic
U
دارویی طبیب
medicals
U
مواد دارویی و پزشکی
chemical
U
ماده شیمیایی دارویی
chemicals
U
ماده شیمیایی دارویی
pharmaceuticals
U
دارویی وابسته به داروسازی
pharmaceutical
U
دارویی وابسته به داروسازی
biologic
U
ماده دارویی وحیاتی
nepenthes
U
دارویی که غم را از بین میبرد
haematic
U
دارویی که درخون موثراست
pharmaceutic
U
دارویی وابسته به داروسازی
dispensatory
U
کتاب ترکیبات دارویی داروخانه
sirup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
nervine
U
دارویی که پی ها را ارام سازدیا نیرودهد
syrups
U
محلول غلیظ قندی دارویی
syrup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
physic garden
U
باغ گیاهان طبی یا دارویی
acetum
U
استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
pastille
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastilles
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
haematogen
U
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
pastil
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
palliative
U
مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
pastile
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
palliatives
U
مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
hemostat
U
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
ipomoea
U
حنس نیلوفر پیچ که برخی گیاهان دارویی نیز همچون جلب و جزو ان هستند
LSD
U
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید
[دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
cured
U
درمان
immedicable
U
بی درمان
medicative
U
درمان کن
natural philosophy
U
درمان
clients
U
درمان جو
client
U
درمان جو
remediless
U
بی درمان
remedied
U
درمان
irremediable
U
بی درمان
medicaments
U
درمان
medicament
U
درمان
water cure
U
اب درمان
cures
U
درمان
cure
U
درمان
therapy
U
درمان
treatments
U
درمان
remedy
U
درمان
remedies
U
درمان
remedying
U
درمان
treatment
U
درمان
marriage therapy
U
درمان زناشویی
interpretive therapy
U
درمان تفسیری
inpatient
U
تحت درمان
kinesalgia
U
جنبش درمان
cured
U
درمان بخشیدن
healable
U
درمان پذیر
therapeusis
U
درمان شناسی
hydropathist
U
اب درمان دان
iamatology
U
درمان شناسی
It'll be OK.
<idiom>
U
درمان میشود!
supportive therapy
U
درمان حمایتی
remediless
U
درمان ناپذیر
remediable
U
درمان پذیر
relationship therapy
U
درمان ارتباطی
quadrangular therapy
U
درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics
U
روح درمان
post treatment follow up
U
پیگیری پس از درمان
placebo therapy
U
درمان با دارونما
therapeutics
U
درمان شناسی
pithiatism
U
درمان تلقینی
therapeutist
U
درمان شناس
treatable
U
قابل درمان
operable
U
قابل درمان
social therapy
U
درمان اجتماعی
remedying
U
درمان میزان
active therapy
U
درمان فعال
adjunctive therapy
U
درمان جنبی
adjuvent therapy
U
درمان تکمیلی
an active remedy
U
درمان کاری
aversion therapy
U
درمان اجتنابی
conjoint therapy
U
درمان زوجی
cooperative therapy
U
درمان تعاونی
multiple therapy
U
درمان تعاونی
cure
U
درمان بخشیدن
cures
U
درمان بخشیدن
remedied
U
درمان میزان
remedying
U
درمان کردن
faith cure
U
درمان اعتقادی
remedy
U
درمان کردن
remedy
U
درمان میزان
physiotherapy
U
درمان فیزیکی
remedies
U
درمان کردن
remedies
U
درمان میزان
remedied
U
درمان کردن
aceology
U
درمان شناسی
corrective therapy
U
درمان اصلاحی
treated
U
درمان شدن
analytic therapy
U
درمان تحلیلی
treats
U
درمان شدن
treats
U
درمان کردن
psychotherapy
U
درمان روانی
treated
U
درمان کردن
treat
U
درمان شدن
treat
U
درمان کردن
electrotherapeutics
U
درمان برقی
curative
U
درمان بخش
existential therapy
U
درمان وجودی
faith healing
U
درمان اعتقادی
dual sex therapy
U
درمان دو جنسیتی
incurable
U
درمان ناپذیر
direct therapy
U
درمان رهنمودی
incurable
U
بی درمان بیچاره
depth therapy
U
درمان عمقی
cure all
U
درمان هر درد
nostrum
U
دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
U
صبر,درمان هر دردیست .
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
homoeopaths
U
جور درمان خواه
therapeutist
U
متخصص درمان شناسی
sex therapy
U
درمان اختلالات جنسی
shock therapy
U
درمان با ضربه برقی
homeopaths
U
جور درمان خواه
x ray therapy
U
درمان با اشعه مجهول
homeopath
U
جور درمان خواه
indoklon therapy
U
درمان با استنشاق اندوکلون
electric convulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
ect
U
درمان با تشنج برقی
mud bath
U
گل مالی تن برای درمان
carbon dioxide therapy
U
درمان با انیدرید کربنیک
encounter group therapy
U
درمان با گروه رویارویی
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
electroshock therapy
U
درمان با ضربه برقی
insulin coma therapy
U
درمان با اغماء انسولینی
electroconvulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
insulin shock therapy
U
درمان با ضربه انسولین
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
therapeutic
U
وابسته به درمان شناسی
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
implosive therapy
U
درمان با غرقه سازی تجسمی
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
root canal therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodist
U
متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists
U
متخصص درمان وحفافت پاها
physiatrics
U
درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal procedure
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
U
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal treatment
[RCT]
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
they are cured by nature
U
طبیعت انها را درمان میکند
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
U
یسد درد بى درمان است .
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
U
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
radiotherapy
U
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery
U
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydropath establishment
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydrotherapeutic
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
U
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com