English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
whet U عمل تیز کردن بوسیله مالش
hydro electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
wipe U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
crymotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
hyprostosis U رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
hydrarthrosis U استسقاء مفاصل
arthritis U ورم مفاصل
podarthritis U التهاب مفاصل پا
rheum U باد مفاصل
arthrography U شرح مفاصل
rheumatoid arthritis U رماتیسم مفاصل
arthralgia U درد مفاصل
luxate U در رفتن مفاصل یا استخوانها
rhematicky U دچار باد مفاصل
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
losse jointed U دارای مفاصل نرم وقابل انحناء
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
syynostosis U ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus U استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma U استخوان قوس وجنه استخوان گونه
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
condyle U مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium U استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum U پوشش استخوان ضریع استخوان
frottage U مالش
frictions U مالش
gnawing U مالش
scrub U مالش
scrubbed U مالش
scrubs U مالش
scrubbing U مالش
friction U مالش
coefficient of friction U ضریب مالش
chafes U مالش دادن
friction U مالش اختلاف
angle of friction U زاویه مالش
attrition U مالش خراش
chafing U مالش دادن
chafe U مالش دادن
scumble U مالش مختصر
magnetic friction U مالش مغناطیسی
frictions U مالش اختلاف
rubdown U مالش سریع بدن
to rub sore U از مالش زیادزخم کردن
internal friction U مالش درونی سایش داخلی
liniments U مرهم رقیق روغن مالش
liniment U مرهم رقیق روغن مالش
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
tribometer U مالش سنج سایش ازما
paint roller mill U دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
occiput U استخوان قمحدوه استخوان پس سر
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
water cure U اب درمان
remedy U درمان
client U درمان جو
clients U درمان جو
treatment U درمان
remedying U درمان
medicative U درمان کن
treatments U درمان
natural philosophy U درمان
remedies U درمان
cures U درمان
irremediable U بی درمان
immedicable U بی درمان
cured U درمان
medicament U درمان
medicaments U درمان
therapy U درمان
cure U درمان
remediless U بی درمان
remedied U درمان
cured U درمان بخشیدن
inpatient U تحت درمان
cure U درمان بخشیدن
faith cure U درمان اعتقادی
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
healable U درمان پذیر
interpretive therapy U درمان تفسیری
remedies U درمان کردن
remedies U درمان میزان
remedy U درمان کردن
remedied U درمان کردن
remedying U درمان میزان
remedied U درمان میزان
remedy U درمان میزان
marriage therapy U درمان زناشویی
kinesalgia U جنبش درمان
cures U درمان بخشیدن
faith healing U درمان اعتقادی
operable U قابل درمان
iamatology U درمان شناسی
placebo therapy U درمان با دارونما
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
analytic therapy U درمان تحلیلی
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
supportive therapy U درمان حمایتی
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
relationship therapy U درمان ارتباطی
remediable U درمان پذیر
aversion therapy U درمان اجتنابی
social therapy U درمان اجتماعی
direct therapy U درمان رهنمودی
remediless U درمان ناپذیر
depth therapy U درمان عمقی
cure all U درمان هر درد
conjoint therapy U درمان زوجی
corrective therapy U درمان اصلاحی
an active remedy U درمان کاری
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
hydropathist U اب درمان دان
physiotherapy U درمان فیزیکی
electrotherapeutics U درمان برقی
existential therapy U درمان وجودی
pithiatism U درمان تلقینی
remedying U درمان کردن
treatable U قابل درمان
cooperative therapy U درمان تعاونی
psychotherapy U درمان روانی
chemotherapy U درمان دارویی
therapeutist U درمان شناس
therapeutics U درمان شناسی
aceology U درمان شناسی
therapeusis U درمان شناسی
active therapy U درمان فعال
adjunctive therapy U درمان جنبی
multiple therapy U درمان تعاونی
incurable U درمان ناپذیر
incurable U بی درمان بیچاره
treated U درمان شدن
curative U درمان بخش
treats U درمان شدن
treat U درمان کردن
treats U درمان کردن
treat U درمان شدن
treated U درمان کردن
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
homeopath U جور درمان خواه
homeopaths U جور درمان خواه
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
ect U درمان با تشنج برقی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
homoeopaths U جور درمان خواه
shock therapy U درمان با ضربه برقی
mud bath U گل مالی تن برای درمان
therapeutist U متخصص درمان شناسی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
boneless U بی استخوان
jawbone U استخوان فک
osteotome U استخوان بر
boning U استخوان
natchbone U استخوان
ossicle U استخوان چه
bone U استخوان
fleshy U بی استخوان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com