English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
mercerize U موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
photochemistry U رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
by U از بواسطه
on account of U بواسطه
through U بواسطه
by of U بواسطه
because of U بواسطه
from U بواسطه
they fought with courage U از =بواسطه
frae U بواسطه
in right of his wife U بواسطه
in d.of U بواسطه
for U بواسطه
through U بواسطه سرتاسر
out of U در خارج بواسطه
thru U بخاطر بواسطه
for the sake of money U بواسطه پول
out-of- U در خارج بواسطه
it is because U بواسطه انست که
ipso jure U بواسطه خود قانون
seaworn U ساییده بواسطه دریا
photobiotic U زنده بواسطه نور
ipso facto U بواسطه خود عمل
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
ipso facto U بواسطه ماهیت خود فعل
emprosthotonos U پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
forlackof shoes U بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
to strain under a load U درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
taeniasis U بدی مزاج بواسطه کرم کدو
land sick U کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
ness on his part U این بیشتر بواسطه کمرویی است
to blunder away U بواسطه سوء اداره تلف کردن
to grudge to do a thing U بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
to invalid a soldier home U سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
mithridatism U مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
men of light and leading U مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
to freshen rope U جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
medicative U درمان کن
therapy U درمان
natural philosophy U درمان
irremediable U بی درمان
medicaments U درمان
medicament U درمان
water cure U اب درمان
cures U درمان
cured U درمان
remediless U بی درمان
treatment U درمان
client U درمان جو
clients U درمان جو
immedicable U بی درمان
remedying U درمان
treatments U درمان
cure U درمان
remedy U درمان
remedies U درمان
remedied U درمان
kinesalgia U جنبش درمان
interpretive therapy U درمان تفسیری
inpatient U تحت درمان
therapeutist U درمان شناس
iamatology U درمان شناسی
marriage therapy U درمان زناشویی
therapeusis U درمان شناسی
supportive therapy U درمان حمایتی
social therapy U درمان اجتماعی
treatable U قابل درمان
remediless U درمان ناپذیر
remediable U درمان پذیر
relationship therapy U درمان ارتباطی
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
placebo therapy U درمان با دارونما
pithiatism U درمان تلقینی
operable U قابل درمان
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
therapeutics U درمان شناسی
curative U درمان بخش
remedy U درمان کردن
remedying U درمان میزان
remedying U درمان کردن
faith cure U درمان اعتقادی
faith healing U درمان اعتقادی
physiotherapy U درمان فیزیکی
psychotherapy U درمان روانی
chemotherapy U درمان دارویی
aceology U درمان شناسی
active therapy U درمان فعال
adjunctive therapy U درمان جنبی
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
an active remedy U درمان کاری
analytic therapy U درمان تحلیلی
remedy U درمان میزان
remedies U درمان کردن
treat U درمان کردن
treat U درمان شدن
treated U درمان کردن
treated U درمان شدن
treats U درمان کردن
treats U درمان شدن
incurable U بی درمان بیچاره
incurable U درمان ناپذیر
cure U درمان بخشیدن
cured U درمان بخشیدن
cures U درمان بخشیدن
remedied U درمان میزان
remedied U درمان کردن
remedies U درمان میزان
aversion therapy U درمان اجتنابی
corrective therapy U درمان اصلاحی
existential therapy U درمان وجودی
cure all U درمان هر درد
depth therapy U درمان عمقی
healable U درمان پذیر
cooperative therapy U درمان تعاونی
direct therapy U درمان رهنمودی
electrotherapeutics U درمان برقی
hydropathist U اب درمان دان
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
conjoint therapy U درمان زوجی
multiple therapy U درمان تعاونی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
homeopath U جور درمان خواه
homeopaths U جور درمان خواه
shock therapy U درمان با ضربه برقی
homoeopaths U جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
ect U درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
mud bath U گل مالی تن برای درمان
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
therapeutist U متخصص درمان شناسی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable U درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com