Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he stroked
U
درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
midship
U
میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
crewing
U
تیم پاروزنان و سکاندار
crewed
U
تیم پاروزنان و سکاندار
crew
U
تیم پاروزنان و سکاندار
crews
U
تیم پاروزنان و سکاندار
elite
U
مسابقه پاروزنان نخبه
at the rear of
U
درعقب
backdoor
U
درعقب
backs
U
درعقب برگشت
back
U
درعقب برگشت
hinder
U
واقع درعقب
postern
U
واقع درعقب
astern
U
درعقب کشتی
hindered
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
hinders
U
واقع درعقب
tail wind
U
بادوزان درعقب هواپیما
kiss me quick
U
یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
stern wheeler
U
کشتی دارای پروانه درعقب
sitting
U
نشسته
sejant
U
نشسته
soapless
U
نشسته
sedent
U
نشسته
sittings
U
نشسته
sedimentary
U
ته نشسته
sedentary
U
نشسته
aground
U
به گل نشسته
vega
U
کرکس نشسته
aground
U
بگل نشسته
stranded
U
بگل نشسته
fretty
U
چرک نشسته
crouch start
U
استارت نشسته
sitting position
U
وضعیت نشسته
aground
U
به خشکی نشسته
superannuated
U
باز نشسته
sprint start
U
استارت نشسته
zazen
U
پایان استراحت نشسته
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
He was sitting on my left (left side)
U
طرف چپ من نشسته بود
hercules
U
بر زانو نشسته راقص
herculis
U
بر زانو نشسته راقص
She was sitting on my right.
U
سمت راست من نشسته بود
She was sitting in the corner of the room .
U
گوشه اتاق نشسته بود
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
ambushed
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
ambushing
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
ambushes
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
valdez
U
پرت بالانس از حالت نشسته
jackson haines spin
U
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
saddlefast
U
محکم روی زین نشسته
ambush
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
my neighbour at dinner
U
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
U
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
kieselguhr
U
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
split lean
U
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
totake
U
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
barge
U
کرجی
crabber
U
کرجی
hoy
U
کرجی
barges
U
کرجی
barged
U
کرجی
barquentine
U
کرجی
towing boat
U
کرجی
barque
U
کرجی
small craft
U
کرجی ها
pair oar
U
کرجی دو پارویی
flyboat
U
کرجی تندرو
ferryman
U
کرجی بان
oarsmanship
U
کرجی رانی
drag boat
U
کرجی لاروب
falt
U
کرجی ته پهن
dragboat
U
کرجی لاروب
penteconter
U
کرجی 05پارویی
landing craft
U
کرجی ساحلی
row boat
U
کرجی پارویی
dingey
U
کرجی پارویی
cutters
U
نوعی کرجی
boatman
U
کرجی بان
cutter
U
نوعی کرجی
caique
U
کرجی که دربوسفوربکارمیرود
cock boat
U
کرجی کوچک
praam
U
کرجی ته پهن
bargeman
U
کرجی بان
cockboat
U
کرجی کوچک
bargee
U
کرجی بان
cockle shell
U
کرجی کوچک
davit
U
کرجی بلندکن
pleasure boat
U
کرجی تفرجی
trawlers
U
کرجی ماهیگیری
trawler
U
کرجی ماهیگیری
life boat
U
کرجی نجات
pug
U
کرجی بان
singlisticker
U
کرجی شراعی
shallop
U
کرجی پارویی
long boat
U
کرجی بزرگ
steam boat
U
کرجی بخار
pugs
U
کرجی بان
sloop of war
U
کرجی جنگی
gondoliers
U
کرجی بان
rower
U
کرجی ران
gondolier
U
کرجی بان
rowers
U
کرجی ران
sloop
U
کرجی یک دگلی قدیمی
barcarolle
U
سرود کرجی بان
gondolier
U
راننده کرجی ونیزی
regattas
U
مسابقه کرجی رانی
regatta
U
مسابقه کرجی رانی
gondoliers
U
راننده کرجی ونیزی
praam
U
کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
bumboat
U
کرجی سورسات فروش
skiff
U
کرجی پارویی کوچک
keelboatman
U
کرجی بان رودخانه
flag boat
U
کرجی پرچم دار
flag boat
U
کرجی نشان دار
tugboat
U
کرجی یا کشتی یدک کش
motor launch
U
قایق موتوری کرجی
fishing boat
U
کرجی ماهی گیری
fosher boat
U
کرجی ماهی گیری
dory
U
کرجی ته پهن ماهیگیری
barcarole
U
سرود کرجی بان
hackney boat
U
کرجی یاکشتی کرایهای
fishermen
U
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
row a race
U
مسابقه کرجی رانی دادن
boat
U
کرجی هرچیزی شبیه قایق
dumb barge
U
کرجی بی بادبان یابی موتور
fisher
U
جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
inboard engined boat
U
کرجی که موتورش در میان انست
fisherman
U
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
galliot
U
کرجی باری یا ماهی گیری
puntist
U
راننده کرجی نام دارد
fly boat
U
کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
pitpan
U
یکجور کرجی دراز و ته پهن
boats
U
کرجی هرچیزی شبیه قایق
packet boat
U
کرجی پستی کشتی مسافربر
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
gig
U
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
pontoar
U
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
to pull any one across a river
کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
gigs
U
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
speedboats
U
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboat
U
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
pontoons
U
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoon
U
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
galiot
U
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
to row a race
U
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
yachts
U
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht
O
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
carvel
U
کشتی کوچک سریع السیر کرجی
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
an outboard engine boat
U
کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
long boat
U
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
paddle boat
U
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats
U
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
nuggar
U
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
time is the great healer
<proverb>
U
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
wool in the grease
U
پشم نشسته پشم تازه چیده
The place was fully packed .
U
گوش تا گوش آدم نشسته بود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
jigger
U
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
karadja medallion
U
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
alpha herculis
U
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
else
U
دیگر
no more
U
دیگر نه
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
another
U
دیگر
furthered
U
دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
anymore
U
دیگر
thence
U
دیگر
further
U
دیگر
he is no more
U
او دیگر
one an other
U
یک دیگر
secus
U
از دیگر سو
alternative
U
شق دیگر
alternative
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
alternatives
U
دیگر
next
U
دیگر
others
U
دیگر
again
U
دیگر
other
U
دیگر
furthering
U
دیگر
furthers
U
دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com