English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
athwart U حرکت درعرض کشتی
traversing fire U اتش درو درعرض
panning U حرکت افقی داده گرافیکی درعرض یک صفحه نمایش
latecomer U دیر آیند
latecomers U دیر آیند
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
vanishing point perspective U دورترند کوچک تر به نظر می آیند
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
horribly <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
incredibly <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
These coins are very hard to come by . U این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
perspective U ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspectives U ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
week U هفته
a week U یک هفته
weekly U هفته به هفته
weeklies U هفته به هفته
per week U هر هفته
weeks U هفته
continuous U ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
this d. a week U یک هفته از امروز
passion week U هفته مصیبت
triweekly U هر سه هفته یکبار
week end U اخر هفته
eight day U هفته کوک
A whole week U یک هفته تمام
for a week U برای یک هفته
running days U ایام هفته
to morrow week U از فردا یک هفته
fair market U هفته بازار
weekdays U روز هفته
hebdomad U هفت هفته
inside of a week U کمتر از یک هفته
inside of a week U در یک هفته کمتر
f.service U نمازمعمولی هفته
midweek U میان هفته
last week U هفته گذشته
next week U هفته گذشته
weekday U روز هفته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
nrxt monday U دوشنبه این هفته
feria U یکی از ایام هفته
Weekend U تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
week day U روز معمولی هفته
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com