Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
enpassant
U
درضمن تصادفا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the course of
U
درضمن
thereinto
U
درضمن ان
connotative
U
درضمن
meanwhile
U
درضمن در اثناء
meantime
U
درضمن در اثناء
courses
U
درطی درضمن
coursed
U
درطی درضمن
course
U
درطی درضمن
it puckered up in sewing
U
درضمن دوختن چین خورد
by a coincidence
<adv.>
U
تصادفا
peradventure
U
تصادفا
coincidentally
<adv.>
U
تصادفا
accidentally
<adv.>
U
تصادفا
accidently
<adv.>
U
تصادفا
as it happens
<adv.>
U
تصادفا
by hazard
<adv.>
U
تصادفا
by happenstance
<adv.>
U
تصادفا
at random
<adv.>
U
تصادفا
by chance
<adv.>
U
تصادفا
by accident
<adv.>
U
تصادفا
incidentally
<adv.>
U
تصادفا
fortuitously
<adv.>
U
تصادفا
casually
U
تصادفا"
hit or miss
U
اتفاقا تصادفا
haply
U
احتمالا تصادفا
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
Accidentally. By chance. By accident.
بر حسب تصادف
[تصادفا]
hazardously
U
تصادفا" الله بختی
esker
U
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
catch a crab
U
تصادفا پارو را داخل اب کردن
casualism
U
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
happens
U
واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
happened
U
واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
happen
U
واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
intermittent error
U
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com