Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overhead costs
U
هزینههای اضافی
sunk cost
U
هزینههای اضافی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
droppers
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge
U
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges
U
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
U
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty
U
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
inventory fraction
U
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
percentage
U
درصد
per cent
U
درصد
cent-
U
درصد
cent
U
درصد
percent
U
درصد
cents
U
درصد
rates
U
درصد
rate
U
درصد
centi-
U
درصد
percentages
U
درصد
point
U
درصد
percentages
U
برحسب درصد
water content
U
درصد رطوبت
weight percent
U
درصد وزنی
percent salt
U
درصد نمک
at % interest
U
با بهره 21 درصد
percentage
U
نسبت یا درصد
rate
U
نرخ
[درصد]
percentages
U
نسبت یا درصد
percentage
U
برحسب درصد
volume percent
U
درصد حجمی
what p do you receive?
U
چند درصد می گیرد
trial rate
U
درصد ازمایش یک محصول
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
case fatality rate
U
درصد مرگ و میر
percent
U
از قرار صدی درصد
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
optimum moisture content
U
درصد رطوبت مناسب خاک
one hyndred percent column graph
U
نمودار یکصد درصد ستونی
profit margins
U
درصد سود از فروش خالص
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
profit margin
U
درصد سود از فروش خالص
pollen counts
U
درصد گردههای گیاهی در هوا
pollen count
U
درصد گردههای گیاهی در هوا
What percentage of the people are literate?
U
چند درصد مردم با سواد هستند ؟
increasing cost
U
هزینههای صعودی
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
financial expenses
U
هزینههای مالی
fixed costs
U
هزینههای ثابت
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
government expenditures
U
هزینههای دولت
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
freight charges
U
هزینههای حمل
design costs
U
هزینههای طراحی
overheads
U
هزینههای بالاسری
overheads
U
هزینههای عمومی
anchor dues
U
هزینههای لنگر
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank charges
U
هزینههای بانکی
building costs
U
هزینههای ساختمان
capital charges
U
هزینههای سرمایه
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
competition cost
U
هزینههای رقابتی
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
storage costs
U
هزینههای انبارداری
pilot charges
U
هزینههای راهنما
real costs
U
هزینههای واقعی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
overhead costs
U
هزینههای عمومی
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
prime costs
U
هزینههای اولیه
material costs
U
هزینههای مواد
joint costs
U
هزینههای مشترک
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
standard costs
U
هزینههای نرمال
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
standard costs
U
هزینههای استاندارد
spillover costs
U
هزینههای خارجی
personal outlays
U
هزینههای شخصی
selling costs
U
هزینههای فروش
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
national expenditures
U
هزینههای ملی
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
Of this amount Europe's share is 20 percent.
U
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
30% down payment against bank guaranty
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
cost category
U
هزینههای انجام شده
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
progressive rebate
U
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
gradients
U
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradient
U
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
stack
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
overtime
U
اضافی
surplusage
U
اضافی
plus
U
اضافی
excesses
U
اضافی
supplemantary
U
اضافی
relative
U
اضافی
supernumerary
U
اضافی
overflow
U
اضافی
redundant
U
اضافی
extension
U
اضافی
overflows
U
اضافی
extensions
U
اضافی
overflowed
U
اضافی
supplementary
U
اضافی
de trop
U
اضافی
additional
U
اضافی
excess
U
اضافی
surpluses
U
اضافی
unduly
U
اضافی
paragogic
U
اضافی
accessing
U
اضافی
accesses
U
اضافی
accessed
U
اضافی
surplus
U
اضافی
floating
U
اضافی
access
U
اضافی
accessional
U
اضافی
demurrage
U
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
excess profit
U
سود اضافی
excess price
U
قیمت اضافی
excess capacity
U
فرفیت اضافی
postiche
U
متن اضافی
poundage
U
هزینه اضافی
extra cost
U
هزینه اضافی
excess length
U
طول اضافی
excess load
U
بار اضافی
regulating cell
U
پیل اضافی
excess pressure
U
فشار اضافی
surcharges
U
نرخ اضافی
overirrigation
U
ابیاری اضافی
barrages
U
وقت اضافی
barrage
U
وقت اضافی
overvoltage
U
ولتاژ اضافی
overhand knot
U
گره اضافی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com