Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
orthographer
U
درست نویس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
IF statement
U
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
Other Matches
addersser or or
U
نامه نویس عریضه نویس
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
version
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
chirographer
U
خط نویس
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
fabulist
U
افسانه نویس
dialogist
U
مکالمه نویس
deponent
U
گواهی نویس
playwrights
U
نمایشنامه نویس
fictionist
U
داستان نویس
tabulating machine
U
جدول نویس
stenograph
U
تند نویس
story teller
U
افسانه نویس
playwrights
U
پیس نویس
playwright
U
پیس نویس
tractarian
U
مقاله نویس
editorialist
U
سرمقاله نویس
dramaturge
U
درام نویس
scriptwriters
U
نمایشنامه نویس
write once read many
U
یکبار نویس
fictionist
U
افسانه نویس
sign writer
U
لوحه نویس
gazetteer
U
مجله نویس
polygraphs
U
بسیار نویس
polygraph
U
بسیار نویس
drafted
U
پیش نویس
biographers
U
تذکره نویس
pamphleteers
U
رساله نویس
typewritter
U
ماشین نویس
pamphleteer
U
رساله نویس
drafts
U
پیش نویس
letter writer
U
کاغذ نویس
scholiast
U
حاشیه نویس
scrabbler
U
مسوده نویس
foul copy
U
چرک نویس
conveyancer
U
قباله نویس
copyreader
U
سرمقاله نویس
cryptographer
U
رمز نویس
sign writer
U
تابلو نویس
biographer
U
تذکره نویس
epistler
U
رساله نویس
emblematist
U
مثل نویس
elegist
U
مرثیه نویس
elegiast
U
قصیده نویس
elegiast
U
مرثیه نویس
fabler
U
افسانه نویس
satirist
U
هجو نویس
satirists
U
هجو نویس
novelist
U
رمان نویس
draughtsman
U
طرح نویس
endorseer
U
فهر نویس
draftsmen
U
طرح نویس
endorser
U
فهر نویس
bookmakers
U
کتاب نویس
bookmaker
U
کتاب نویس
epistoler
U
نامه نویس
lexicographers
U
لغت نویس
the psalmist
U
زبور نویس
endorser
U
پشت نویس
novelists
U
رمان نویس
romancer
U
رمان نویس
typist
U
ماشین نویس
drafted
U
چرک نویس
songwriter
U
سرود نویس
dramatist
U
نمایشنامه نویس
dramatists
U
نمایشنامه نویس
scriptwriter
U
نمایشنامه نویس
draughtsmen
U
طرح نویس
draft
U
چرک نویس
essayists
U
مقاله نویس
drafts
U
چرک نویس
tabulator
U
جدول نویس
lexicographer
U
لغت نویس
typists
U
ماشین نویس
columnist
U
مقاله نویس
columnists
U
مقاله نویس
essayist
U
مقاله نویس
draft
U
پیش نویس
odist
U
قصیده نویس
paper stainer
U
کتاب نویس
grandiloquent
U
قلنبه نویس
inker
U
مرکب نویس
lapicide
U
سنگ نویس
paragrapher
U
عبارت نویس
phonographer
U
صدا نویس
playwright
U
نمایشنامه نویس
letter writer
U
نامه نویس
natural historian
U
تاریخ نویس
mythographer
U
اسطوره نویس
songwriter
U
ترانه نویس
magazinist
U
مقاله نویس
magniloquent
U
قلنبه نویس
evangelists
U
انجیل نویس
evangelist
U
انجیل نویس
magazinist
U
مجله نویس
ballpoints
U
روان نویس ها
programmer
U
برنامه نویس
magazin
U
مجله نویس
programmers
U
برنامه نویس
rough or foul copy
U
چرک نویس
proverbialist
U
مثل نویس
proser
U
نثر نویس
prosaist
U
نثر نویس
idyllist
U
قصیده نویس
minute
U
پیش نویس
aphorist
U
پند نویس
prosateur
U
نثر نویس
rewriter
U
دوباره نویس
head liner
U
سرصفحه نویس
calligrapher
U
خوش نویس
gazetteer
U
روزنامه نویس
geneologist
U
شجره نویس
aphorist
U
موجز نویس
gnomical
U
کوتاه لب نویس
caption
U
زیر نویس
captions
U
زیر نویس
chronicler
U
وقایع نویس
calligraphist
U
خوش نویس
annotator
U
تفسیر نویس
allegorist
U
تمثیل نویس
ballpoint pens
U
روان نویس ها
acceptor
U
قبولی نویس
annalist
U
تاریخچه نویس
anecdotist
U
حکایت نویس
historians
U
تاریخ نویس
affiant
U
گواهی نویس
historian
U
تاریخ نویس
annotator
U
حاشیه نویس
proforma
U
پیش نویس
ball pens
U
روان نویس ها
ballpens
U
روان نویس ها
gossiper
U
دری وری نویس
verbose
U
دراز نویس درازگو
biographers
U
شرح حال نویس
subscriber of shares
U
پذیره نویس سهام
proforma
U
پیام پیش نویس
maintenance programmer
U
برنامه نویس پشتیبان
pressmen
U
مخبرروزنامه مقاله نویس
story teller
U
افسانه گو حکایت نویس
penny a line
U
ارزان نویس بی مایه
biographer
U
شرح حال نویس
minute
U
پیش نویس کردن
fountain pen
U
قلم خود نویس
roughs
U
طرح پیش نویس
endorsing
U
پشت نویس کردن
mythopoet
U
شاعر افسانه نویس
mythologist or ger
U
اساطیر نویس اساطیردان
programmer analyst
U
برنامه نویس / تحلیل گر
serialist
U
داستان نویس سریال
pressman
U
مخبرروزنامه مقاله نویس
ink writer
U
در تلگراف مرکب نویس
relative coding
U
برنامه نویس نسبی
fountain pens
U
قلم خود نویس
parts programmer
U
برنامه نویس اجزاء
maintenance programmer
U
برنامه نویس نگهداشت
subscript
U
زیر نویس امضاء
holographs
U
سند دست نویس
computer programmer
U
برنامه نویس کامپیوتر
applications programmer
U
برنامه نویس کاربردی
endorses
U
پشت نویس کردن
endorsed
U
پشت نویس کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com