Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He arrived just as I was about to go .
U
درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
whenas
U
در موقعیکه مادامیکه
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
i gbeg to in from you
U
اجازه خواستم شما راراهنمایی کنم
I didn't intend to involve you in this mess.
U
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
it fell to my lot to go
U
من شد که بروم
let me go
U
بروم
i ougth to go
U
باید بروم
i ought to go
U
باید بروم
i must go
U
باید بروم
i made up my mind to go
U
بر ان شدم که بروم
i can go
U
میتوانم بروم
i will go
U
که بروم میروم
let me go
U
بگذار بروم
it fell to my lot to go
U
قرار شد من بروم
iam d. to go
U
مایلم بروم
iam a to go
U
میترسم بروم
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
i may go
U
ممکن است بروم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
i made up my mind to go
U
نصمیم گرفتم که بروم
How do I get to ... ?
چطور می تونم به ... بروم؟
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
i am unwilling to go
U
راضی نیستم بروم
shall i go?
U
ایا باید بروم
he gave me a sign to go
U
اشاره کرد که بروم
How do I get to this place / this address?
U
چطور می تونم به ... بروم؟
i am unwilling to go
U
مایل نیستم بروم
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
he insisted on me to go
U
اصرار کرد که بروم
i agreed to go
U
حاضر شدم بروم
He advised (urged) me to go.
U
به من توصیه کرد که بروم
byzantine
U
وابسته بروم شرقی
She asked me in (inside the house).
U
تعارفم کرد بروم بو
I must leave at once.
باید فورا بروم.
i attmpted to sing
U
کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out
U
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
may i go yes you may
U
ایا ممکن است من بروم
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
I wI'll be damned if I ll go .
U
لعنت برمن اگه بروم
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
Can I get there on foot?
U
آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
You wont catch me going to his house .
U
غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
I dont have time to go to the movies .
U
فرصت نمی کنم به سینما بروم
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
i had half a mind to go
U
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
exacted
U
درست
orthodox
U
درست
orthographically
U
درست
plain dealing
U
درست
valid
U
درست
smack dab
U
درست
proper
U
درست
entire
U
درست
veracious
U
درست
exact
U
درست
right as nails
U
درست
exacts
U
درست
right as a trivet
U
تن درست
right as a trivet
U
درست
by fits and starts
U
درست
by the square
U
درست
even
U
هم درست
perfects
U
درست
perfecting
U
درست
perfected
U
درست
legitimating
U
درست
legitimates
U
درست
legitimated
U
درست
just
U
درست
whole
U
درست
in a entireness of state
U
درست
conscionable
U
درست
out and out
U
درست
straightforward
U
درست
straightest
U
درست
straighter
U
درست
indefectible
U
درست
incorrupt
U
درست
straight
U
درست
perfect
U
درست
in order
U
درست
legitimate
U
درست
purpose-built
<adj.>
U
درست
sock
U
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
درست
genuine
U
درست
truest
U
درست
legitimately
U
درست
inviolate
U
درست
convenient
<adj.>
U
درست
out-and-out
U
درست
practical
<adj.>
U
درست
integral
U
درست
exactly
U
درست
authentic
U
درست
practicable
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
درست
Am I not right?dont you agree with me ?
U
درست می گه یا نه ؟
truer
U
درست
correct
U
درست
accurate
[correct]
<adj.>
U
درست
corrects
U
درست
correcting
U
درست
correct
<adj.>
U
درست
clear
U
درست
clearer
U
درست
Quite
[so]
!
U
درست!
true
<adj.>
U
درست
real
<adj.>
U
درست
proper
<adj.>
U
درست
exact
<adj.>
U
درست
clears
U
درست
clearest
U
درست
aright
U
درست
right
U
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
درست
righted
U
درست
properly
U
درست
true
U
درست
incorrect
U
نا درست
accurate
U
درست
well advised
U
درست
useful
<adj.>
U
درست
suitable
<adj.>
U
درست
purposive
<adj.>
U
درست
purposeful
<adj.>
U
درست
righting
U
درست
dead against
U
درست مقابل
entire
U
درست یکپارچه
trustworthy
U
موثق درست
misapprehends
U
درست نفهمیدن
dead ahead
U
درست سینه
fix up
U
درست کردن
misapprehending
U
درست نفهمیدن
misbehaved
U
درست رفتارنکردن
misbehaves
U
درست رفتارنکردن
misbehaving
U
درست رفتارنکردن
dead astern
U
درست پاشنه
fecit
U
درست کرده
misapprehend
U
درست نفهمیدن
entire leaf
U
برگ درست
misapprehended
U
درست نفهمیدن
divination
U
حدس درست
misbehave
U
درست رفتارنکردن
build
U
درست کردن
right minded
U
درست اندیشی
right-minded
U
درست اندیشی
likelihood
U
درست نمایی
an a translation
U
ترجمه درست
orthodox
U
درست ایین
plumb
U
درست عینا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com