Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
In busy (crowded) streets of Tehran .
U
درخیابانهای شلوغ تهران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the inhabitants of tehran
U
ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
residents of tehran
U
سکنه تهران اهالی تهران
mohock
U
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
the inhabitants of tehran
U
سکنه تهران
the water supply of tehran
U
تهیه اب تهران
Tehran
U
شهر تهران
domiciled in tehran
U
مقیم تهران
From Thehran to Shiraz.
U
از تهران به شیراز
domiciled in tehran
U
ساکن تهران
residents of tehran
U
ساکنین تهران
on the skirts of tehran
U
د رحومه تهران
w.no of tehran
U
بخش 2 تهران
the road to tehran
U
راه یا جاده تهران
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
U
تهران ـ پاریس وبالعکس
proceed at once to tehran
U
بی درنگ به تهران رهسپارشوید
Foreign residents in tehran.
U
خارجیان مقیم تهران
to live outside Tehran
U
در حومه تهران زندگی کردن
I know Tehran like the back of my hand .
U
تهران رامثل کف دستم می شناسم
to live outside Tehran
U
بیرون از تهران زندگی کردن
Which is the best way to Tehran ?
U
بهترین راه به تهران کدام است ؟
the rose of tehran
U
زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
the strangers in tehran
U
بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
I know Tehran like the palm of my hand.
U
تمام سوراخ سنبه های تهران رابلدم
noises
U
شلوغ
noise
U
شلوغ
pall mall
U
شلوغ
hullabaloo
U
شلوغ
hullabaloos
U
شلوغ
fraise
U
شلوغ
noisy
U
شلوغ
bustling
U
شلوغ
noisier
U
شلوغ
olio
U
شلوغ
noisiest
U
شلوغ
hubble bubble
U
شلوغ
cramped
U
شلوغ
unquiet
U
شلوغ
disorderly
U
شلوغ
raise a cain
U
شلوغ کردن
mOlTe
U
پرازجمعیت شلوغ
raise a devil
U
شلوغ کردن
raise a hell
U
شلوغ کردن
kerfuffles
U
شلوغ پلوغی
kerfuffle
U
شلوغ پلوغی
other fish to fry
<idiom>
U
شلوغ بودن سر
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
rookery
U
جای شلوغ
bustled
U
شلوغ کردن
bustle
U
شلوغ کردن
tumult
U
غوغا شلوغ
jams
U
شلوغ کردن
jammed
U
شلوغ کردن
jam
U
شلوغ کردن
messy
U
شلوغ کار
messy
U
کثیف شلوغ
rookeries
U
جای شلوغ
bustles
U
شلوغ کردن
brattle
U
شلوغ کردن
chockablock
U
شلوغ کیپ
pell mell
U
شلوغ پلوغ
make a noise
U
شلوغ کردن
busiest
U
دست بکار شلوغ
overcrowd
U
بسیار شلوغ کردن
overset
U
شلوغ کردن واژگونی
agoraphobia
U
ترس از مکانهای شلوغ
busying
U
دست بکار شلوغ
busied
U
دست بکار شلوغ
beehive
U
جای شلوغ و پرفعالیت
blatant
U
شلوغ کننده خودنما
busy
U
دست بکار شلوغ
blatantly
U
شلوغ کننده خودنما
busier
U
دست بکار شلوغ
bursting
U
مملو از آدم - شلوغ
busies
U
دست بکار شلوغ
tumultuous
U
شلوغ بهم ریخته
beehives
U
جای شلوغ و پرفعالیت
interweave
U
نقش شلوغ و درهم بافته
(All) hell broke loose.
<idiom>
U
خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
It's sheer pandemonium.
<idiom>
U
خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
loudmouth
<idiom>
U
شلوغ ،شخص پزبده واحمق
The doctor is a busy man .
U
دکتر سرش شلوغ است
rush-hour traffic
U
وقت شلوغ رفت و آمد
anomal design
U
طرح شلوغ و بدون تقارن
I'm up to my ears with work.
U
خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days.
U
اینروزها سرم خیلی شلوغ است
To cause confusion . To kick up a fuss (row).
U
شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
agoraphobic
U
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
messes
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
constants
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com