English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
first-class U درخورمردم طبقه یک بهترین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brand leader U بهترین علامت تجاری بهترین مارک
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gilt edge U بهترین
foremost U بهترین
tiptop U بهترین
of the first water U بهترین
best U بهترین
the best of all U بهترین
pride U بهترین
gilt edged U بهترین
priding U بهترین
prides U بهترین
prided U بهترین
gilt-edged U بهترین
first class U بهترین
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
In the best possible manner. U به بهترین وجه
top-notch <idiom> U عالی ،بهترین
qualities U بهترین کیفیت
best U بهترین کار
best U به بهترین وجه
best efforts U بهترین مساعی
quality U بهترین کیفیت
optimum U بهترین امکان
prime U کمال بهترین قسمت
back on one's feet <idiom> U به بهترین سلامتی رسیدن
second best theory U نظریه بهترین دوم
primed U کمال بهترین قسمت
primes U کمال بهترین قسمت
best move U بهترین حرکت شطرنج
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
naps U بهترین شرکت کننده
nap U بهترین شرکت کننده
napped U بهترین شرکت کننده
napping U بهترین شرکت کننده
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
tip top U بهترین اعلی درجه
(live off the) fat of the land <idiom> U بهترین از هرچیز را داشتند
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
classics U مطابق بهترین نمونه
classic U مطابق بهترین نمونه
skimeister U بهترین اسکی باز
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
You are counted among my best friends. U شما را از بهترین دوستانم می شمارم
hit it off with someone <idiom> U بهترین همراه با کسی داشتن
beluga U نام بهترین نوع خاویار
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
The best advice is, not to give any <idiom> U بهترین اندرز ندادن آن است
flight U بهترین نتیجه دور مقدماتی
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
make the best of <idiom> U دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
ground badge U علامت بهترین درجه دار یاسرباز
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
Which is the best way to Tehran ? U بهترین راه به تهران کدام است ؟
I wish you the best of luck. U بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
optima legum ilerpres est consuetudo U عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
stratify U طبقه طبقه کردن
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design U بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
Hunger is the best sauce. <proverb> U گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
tilt and swivel U که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
doll up U بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
Memmaker U امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
stage U طبقه
stages U طبقه
two storeyed U دو طبقه
phase U طبقه
straticulate U طبقه طبقه
story=storey U طبقه
phased U طبقه
ranks U طبقه
ranked U طبقه
rank U طبقه
storey U طبقه
story U طبقه
grade U طبقه
grades U طبقه
phases U طبقه
category U طبقه
stories U طبقه
ilk U طبقه
strips U طبقه
genre U طبقه
genres U طبقه
of all sorts U از هر طبقه
laminate U طبقه طبقه
folium U طبقه
lain U طبقه
first class U طبقه یک
storeys U طبقه
storey=story U طبقه
stepless U بی طبقه
single stage U یک طبقه
floor U طبقه
floored U طبقه
floors U طبقه
pigeonhole U طبقه
stratum U طبقه
beds U طبقه ته
generals U طبقه
class U طبقه
grain U طبقه
bed U طبقه ته
courses U طبقه
coursed U طبقه
course U طبقه
classing U طبقه
ranges U طبقه
bed U طبقه
beds U طبقه
castes U طبقه
ranged U طبقه
range U طبقه
layers U طبقه
caste U طبقه
classed U طبقه
layer U طبقه
general U طبقه
classes U طبقه
superstratum U طبقه فوقانی
lower floor U طبقه تحتانی
aves U طبقه مرغان
upstrairs U طبقه بالائی
sort U طور طبقه
superordinate class U طبقه فراگیر
twin deck U پل دو طبقه ناو
workpeople U طبقه کارگر
peerages U طبقه لردها
genus U طبقه قسم
A classless society. U جامعه بی طبقه
division U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
turbine stage U طبقه توربین
abovestairs U طبقه بالا
toiling class U طبقه رنجبر
bracket U طبقه بندی
working class U طبقه کارگر
peerage U طبقه لردها
the upper storey U طبقه فوقانی مخ
the second storey U طبقه دوم
working classes U طبقه کارگر
every Tom, Dick and Harry <idiom> U طبقه متوسط
typification U طبقه بندی
basement storey U طبقه زیرزمین
leisure class U طبقه مرفه
peasntry U طبقه روستایان
folium U طبقه نازک
feudal class U طبقه فئودال
feudal class U طبقه زمیندار
feminity U طبقه زنان
exploiting class U طبقه بهره کش
exploited class U طبقه بهره ده
power output stage U طبقه خروجی
enlisted personnel U طبقه افراد
heaviside layer U طبقه هویساید
e layer U طبقه هویساید
roturier U از طبقه عوام
non producing class U طبقه نامولد
castes U طبقه منفصل
low grade U کم طبقه بندی
layer of rock U طبقه سنگی
low power stage U طبقه کم قدرت
laboring class U طبقه کارگر
kennelly heaviside layer U طبقه هویساید
main stage U طبقه اصلی
ionosphere U طبقه یونسفر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com